برایتان پیش آمده بهخاطر یک جمله، کتابی بخرید؟
این جمله محکمترین دلیلم برای خرید این کتاب بود: «ماجرا فقط این نبود: شش جستار دربارهی زندگی در کنار ادبیات و هنر»

خیلی از ما با خواندن این جمله احساس مشترکی بهمان دست میدهد. مخصوصا برای ما ایرانیهایی که در این نقطه از تاریخ زیست میکنیم، حقایقی که دوست ما باشند تعدادشان زیاد نیست.
جملهی سال بلو محوری است که مطالب این کتاب حول آن در گردش هستند. این جستارها تلاشی است برای یافتن حقایقی که توی زندگی یارمان باشند، برای یک بار هم که شده، اندک و ناچیز هم که شده، چیزهایی پیدا کنیم که دوست ما باشند. زیدی اسمیت در این جستارها تلاش کرده هم برای خودش و برای خوانندگانش چندین دوست حسابی دستوپا کند؛ دوستانی از جنس کلمه و حقیقت، دوستانی که زندگی را زیباتر میکنند.
1
اولین جستارش را با کالبدشکافی «خوشی» شروع میکند. میپرسد «آیا خوشی لذتبخش است؟» خوشی را در تقابل با لذت بررسی میکند. نتیجهای جالب و کاربردی هم بهدست میدهد: «اینکه خوشی لزوما چیز لذتبخشی نیست، بلکه ترکیبی است غریب از سه عنصر درد و وحشت و وجد.»
در آخر این یادداشت لینک جستاری را گذاشتهام که در آن مفصل در مورد این ترکیب نوشتهام.
2
جستار دیگرش درسگفتاری است در مورد ادبیات با زبانی ساده و طنزآمیز. سوال مهمی که در این جستار پاسخ میدهد این است که «خانهی رمان از آن کیست، خواننده یا نویسنده؟» دعوای کلاسیکی است بین ولادیمیر ناباکوف و رولان بارت، به نام مرگ مولف، بر سر شیوه و سازورکار درک ادبیات توسط بشر.
این جستار برای کسی که خواننده جدی ادبیات باشد، یادداشت بسیار روشنگرانهای است. بهش کمک میکند تا درک بهتر و دقیقتری از دنیای رمانها و ادبیات به طور کلی داشته باشد.
جستارهای دیگرش خانوادگیاند. در یکی به بازگویی کودکیاش پرداخته و در دیگری از برادرش نوشته که به عنوان یک سیاه پوست، مسیر سخت استندآپ کمدی را برای ادامه زندگیاش انتخاب کرده. شیوه مواجهه خود زیدی اسمیت با این پدیده شگفتآورتر است.
3
چیز مهمتری هم در مورد این کتاب هست؟
بله، نکته مهمتر آن است که با شیوهی جدیدی از نوشتن روبهرو میشویم. اسم رسمیاش جستار است. تجربه خواندن جستار نوعی نزدیک بودن به نویسنده را القا میکند، شکلی از صمیمیت که در هیچ نوع نوشته دیگری نمیتوان پیدایش کرد. نویسنده با زبانی خلاق و جذاب ما را با بخشهایی از زندگیاش آشنا میکند که میتواند روشنگر زندگی خودمان باشد. آگاهیای که نویسنده از زندگی خودش دارد، میتواند مستقیما روی آگاهی ما از زندگی خودمان اثر بگذارد.
و مهمترین سوال زندگی من؟
از هجده سالگی تا امروز سوال همیشگیام همین بوده (چرا انسان میخواند؟) و هر بار پاسخی تازه میگیرم. پاسخ زیدی اسمیت خیلی به مذاقم خوش آمد:
این روزها میدانم تنها دلیل کتابخواندنم این است که کمتر تنها باشم، که به آگاهیای غیر از آگاهی خودم متصل شوم.