اینجا اول در مورد حرفهام نوشتهام و بعد کمی دربارهی خودم.
کاری که میکنم؟
کوتاهنوشتهای از هرمز انصاری در کتاب آن روزها این روزها هست که به بهترین شکل نگاه و راهبرد مرا در تولید محتوای این سایت نشان میدهد:
آن روزها بچهها زیر فشار تربیت یا تن به هر چه بود میدادند، یا پشت میکردند به هر چه هست این روزها با شناختن آن چه هست میکوشند آن را که باید باشد بسازند
در ایران معاصر، اغلب تربیتها از نوع اول بوده. اگر برای شما دومی بوده، خوش بهحالتان!
نگاه من به رشد انسان شیوهی دوم است: یعنی نگاهی واقعنگر که دردها و کمبودهای زندگی را در کنار داراییها و ارزشها و نیروها میبیند و تلاش میکند با توجه به امکانات و پتانسیلهای موجود بروندادی معقول به دست بدهد.
اساس کار هم نوشتن است. یعنی کلمات صرفا ظرفِ مفاهیم نیستند، بلکه انتخاب و چینششان به شکلی است که از خود فرایند خواندن هم لذت ببرید. رمانی هست به نام مرگ کسبوکار من است، اثرِ روبر مرل؛ بخواهم دست به عنواندزدی بزنم، برای من میشود: نوشتن کسبوکار من است.
خلاصه اینکه عصارهی این سایت شکلی از رشد و توسعهی فردی است که بر تفکر کاربردی، واقعنگر و فعالِ خواننده استوار است و تفاوتهای اساسی با شیوههای رایج دارد:
چه چیزی نگاه مرا متفاوت میکند:
1
پذیرش نقصها و ضعفها و کمبودها
احتمالا اسم هاروکی موراکامیِ داستاننویس به گوشتان خورده باشد. بگذارید داستانی ازش برایتان نقل کنم. در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم مینویسد:
یکبار حولوحوش شانزدهسالگی، وقتی کسی در خانه نبود، تمام لباسهایم را از تن درآوردم و جلوی یک آینهی تمامقد، بدنم را از فرق سر تا نوک پا به دقت وارسی کردم. حین آن کار هر چه نقص و کمبود در بدنم بود در ذهن خود فهرستبندی کردم.
… وقتی به بیست و دو مورد رسیدم حسابی دمغ شدم و دست از کار کشیدم. به این نتیجه رسیدم که: اگر در قسمتهای پیدای بدنم این همه ناهنجاری وجود دارد پس شمارش ناهنجاری در قسمتهای ناپیدا – مثل شخصیت، ذهنیت، روحیهی ورزشکاری و مواردی از آن دست – حتما سر به فلک خواهد زد.
… آدم کمکم تشخیص میدهد (و یا تن به واقعیت میدهد) که چون نقصها و کمبودهایش طوماری میشود تا مرز بیکران، پس چه بهتر که وجوه مثبت را شناسایی کند و با داشتههای خود کنار بیاید.
آن احساس ناخوشایند در شانزده سالگی، وقتی جلو آینه ایستاده بودم و کاستیهای جسم خود را برمیشمردم، هوز هم برای من در حکم نوعی سنگ محک است؛ شاخص غمانگیز زندگیام که فاصلهی فراوان بدهیها تا داراییام را نشان میدهد.
پس همانطور که جناب داستاننویس به خودش و به ما متذکر شده، طومار نقصها و نداشتههای ما بیکران است، پس چه بهتر که با داشتههایمان کنار بیاییم. سِنِکا، فیلسوف و نمایشنامهنویسِ روم باستان، جملهی معروفی در این باره دارد که من خیلی دوستش دارم:
خرد یعنی تشخیص میان آنچه که میتوان تغییر داد و آنچه باید وجودش را دربست پذیرفت.
پذیرش نقصهایمان چه سودی دارد؟
آرامش و رضایت از خویشتن. وقتی بدانی که ذات انسان این است که اقیانوسی از کمبودها باشد، دیگر خودت را بابت نداشتههایت تخریب و سرزنش نمیکنی. در عوض، سپاسگزار داشتههایت شده و تلاش میکنی آنها را تقویت کنی. نتیجهی این نوع نگاهْ یک زندگی معنادار و پر از آرامش و رضایت از خویشتن است.
2
درد اجباری است، رنج کشیدن اختیاری
این جمله را از همان کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم موراکامی نقل میکنم که بین «درد» و «رنج» تفاوت قائل شده است. درد همان نقصهایی است که تا اینجا بحث کردیم، دردهایی که زندگی به ما تحمیل کرده و گریزی ازشان نیست.
«رنج» اما آن چیزی است که ما خودمان، با انتخاب، داوطلبانه و با آگاهی انتخابش میکنیم. دانشگاه رفتن، ورزشکار شدن یا مدیر بودن جملگی کارهایی رنجآورند، ولی خود آدمها انتخابشان میکنند.
ولی چرا؟
برای آرامش و رضایت از خویشتن و احساس رهایی.
در روانشناسی اکت (ACT) معادلهی جالبی مطرح است. گفته میشود که برای درد تحمیلی زندگی که نمیشود کاری کرد. یعنی شما اگر به شکل مادرزادی نقص عضو داشته باشید یا در کودکی دچار تروما شده باشید، دیگر نمیشود کاریاش و آن درد تا ابد درد است.
ولی کار دیگری میشود کرد تا معادله و موازنه در وجود ما برقرار شود و در زندگی به تعادل برسیم. در واقع اگر یک کفه ترازوی زندگی ما درد باشد، باید چیزی همسنگش در آن طرف کفه بگذاریم تا ترازوی زندگی به تعادل برسد و آرامش حاصل شود.
آن عنصر متعادلکنندهی زندگی چیست؟
رنج اختیاری، آگاهانه و انتخابشده!
یک مثال کاربردی:
فرض کنید کسی معلولیت دارد. هیچچیز قادر به تغییر معلولیت فیزیکی نیست، و این درد ابدی است. ولی با پذیرش معلولیت این امکان وجود دارد که فرصتهای بهتری برای زندگی با آرامش و معنیدار به وجود بیاید.
یک ورزشکار یا هنرمند معلول احتمالا زندگی باکیفیتتری را نسبت به معلولی تجربه میکند که ضعفش را نقطهی پایان زندگیاش میداند.
3
پذیرش نقصها ، تکیه بر نیروها
روانشناسی اکت (ACT) رویکرد تازه و کاربردی در علم روانشناسی روز دنیا است که بر پذیرش نقصها و تعهد به داشتهها تمرکز میکند. Acceptance Commitment Therapy: پذیرش، تعهد درمانی!
(دقت میکنید موراکامی و هرمز انصاری هم دقیقا همین را گفتهاند.) بنابراین، نوعی از یکپارچگی و محوریت ثابت در تمام مباحث این سایت وجود دارد که روح و روان آدمی را به سمت آرامش سوق میدهد، به سمت درمان شدن و کسب رضایت از خویشتن و قدم برداشتن در مسیر ارزشهای فردی.
و در نهایت:
اندیشه کردن یعنی بهتر زیستن
رامین جهانبگلو، اندیشمند و فیلسوف ایرانی، در کتابِ ذهن زمستانی جملهی به شدت زیبایی دارد که فلسفهی این سایت از آن گرفتهام:
فلسفه، هنر فکر کردن است و فکر کردن روشی برای بهتر زیستن.
تلاش من بر این است که ابتدا اندیشهی خودم، و اگر شد خوانندگانم را، بهتر کنم تا کیفیت زندگی را بهتری را تجربه کنیم.
منابع من برای نوشتن و تولید محتوا
- کتابهای روانشناسی و خودیاری، و عمدتا روانشناسی اکت
- به کتابهای حوزهی فلسفه و اندیشه در این راه سایت بسیار ارجاع میکنم. این کتابها حقیقتا برای زندگی روزمره و در راستای اهداف ما بسیار راهگشا هستند.
- و آثار ادبی که خوراک روزانهام هستند. اصلیترین منبع الهام من برای نوشتن آثار ادبی هستند. در همین یادداشت از آثار هرمز انصاریِ شاعر و نویسنده، رامین جهانبگلوی اندیشمند و فیلسوف، هاروکی موراکامیِ داستاننویش و سنکا، فیلسوف و نمایشنامهنویسِ روم باستان، استفاده کردهام.
ادبیات آینهی بشر است. ادبیات، بر خلاف دیگر علوم، راه و چاه به انسان نشان نمیدهد؛ صرفا آینهای میگیرد برابر چشمان بشر و نشانمان میدهند چگونه هستیم. دیدن خودمان و دردهایمان اولین گام در مسیر بهتر زیستن است.
یک علاقهی شخصی، با منفعتِ عمومی
بخشی از این سایت انسان در ادبیات نام دارد که نشانگر علاقهی دیوانهوار من به ادبیات و هنر است. تقریبا هر روز یک داستان کوتاه یا بخشی از رمان یا فیلم در برنامه روزانهی من هست و یکی از اهدافم برای آینده این است که بتوانم داستان بنویسم، نمیدانم میشوم یا نه، ولی بخشی از سایت را به تحلیل آثار ادبی که میخوانم اختصاص دادهام. اگر هم داستاننویس نشدم، حداقل تعداد قابل توجهی تحلیل و نقد ادبی نوشتهام.
تحلیل و شناخت شخصیتهای توی داستانها و فیلمها ذرهبینی به دست ما میهد که با آن میتوانیم به زندگی خودمان نظر کنیم.
نقد همنوایی شبانه اکستر چوبها اثر رضا قاسمی
ضمنا، تحلیلهای ادبی من بههیچ عنوان دیمی و رو هوا نیستند و بر اساس نظریات روایتشناسی و نقد ادبی انجام میشود.
بخشی از منابع من برای تحلیل آثار ادبی
- آناتومی داستان. جان تروبی. ترجمهی محمد گذرآبادی. نشر ساقی
- نظریههای نقد ادبی معاصر. لیس تایسن. ترجمهی مازیار حسین زاده. ویراستهی: دکتر حسین پاینده. نشر حکایت قلم نوین دکتر حسین پاینده
- داستان کوتاه در ایران (دورهی 3 جلدی). دکتر حسین پاینده. نشر نیلوفر
- حرفه: داستاننویس (دورهی چهارجلدی). فرانک ای دیکسون ساندرا اسمیت. ترجمهی کاوه فولادی نسب و مریم کهنسال نودهی. نشر چشمه
- حرکت در مه: (چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم). محمدحسن شهسواری. نشر چشمه
- و البته کلاسهای استاد عزیزم، جناب حسین معززینیا که استاد نقد و تحلیل فیلم هستند، ولی از مباحث روایتشناسی ایشان بسیار استفاده بردهام.
معرفی کتاب
من زیاد کتاب میخوانم. و تقریبا در مورد همهشان چیزهایی اینجا نوشتهام و جملاتی چند ازشان نقل کردهام. ادعای نقد و تحلیل کتابها را ندارم. صرفا معرفیهایی هستند از دیدگاه شخصی من.
دربارهی من
ر
در کنار شما بودن افتخاری است برای من.
دوست داشتید تشریف بیاورید صفحه پرسش و پاسخ تا بیشتر با هم آشنا شویم. سوالی هم بود، در خدمتم.