
چطور آدم خوبی شویم؟
بچهمثبت برای زنده ماندن مجبور بوده حرفگوشکن باشد. بچهمثبتی نتیجهی عشق شرطی یا بیتوجهی در دوران کودکی بوده.
اما در بزرگسالی نه تنها دیگر کار نمیکند، بلکه حتی میتواند به قیمت زندگی آدم تمام شود.
بچهمثبت باری به هر جهت است. دم همه را میبیند مبادا کسی ناراحت شود که نتیجهاش چیزی نیست جز فاجعه.
رفتار و گفتار بچهمثبت هیچ بنیاد محمکی ندارد، نه خودش و نه هیچکس نمیتواند بهش تکیه کند.
آدم خوب در سوی مقابل، ارزشها و استانداردهای خودش را دارد. نه خودش آنها را زیر پا میگذارد و نه به دیگری چنین اجازهای میدهد.
علیرغم شکل زمختش، این همان چیزی است که زندگی و جهان را زیبا میکند؛ آدمی که برای خودش چارچوب دارد، میداند کیست و چه میخواهد.
اینطوری تکلیف دیگران هم با او مشخص است. کمتر کسی دربارهاش دچار سوءتفاهم میشود. چیزی از این زیباتر و سازندهتر هم هست؟
خیلی از ما، خود من تا حد زیادی، درگیر بچهمثبتی هستم. مسئله بودن یا نبودن مطلق نیست، بلکه هر کسی سهم مشخصی از این دو را دارد. پس چه بهتر که سهم بیشتری از «آدم خوب» را داشته باشیم.
چطور آدم خوب میشود؟
با تعیین ارزشها و چیزهایی که مهماند. آدم خوب تنها به چند چیز محدود اهمیت میدهد و باقی چیزها را رها میکند.
ولی بچهمثبت به همهچیز توجه میکند. کسی که دوست همه است، دوست هیچکس نیست. کسی که به همهچیز اهمیت میدهد، به هیچچیز اهمیت نمیدهد.
چه چیزهایی واقعا برای شما مهماند؟ بچسبید به همانها و باقی را بیخیال شوید!
شاید به کارتان بیاید: