ارزش‌های فردی یعنی شاد زیستن

کشف ارزش های فردی

بشر امروز کلی امکانات برای زیست دارد. در قیاس با آدمی که حتی همین صد سال پیش زندگی می‌کرد، انسان امروز می‌تواند برای زندگی کردن دست به انتخاب‌های زیادی بزند. از انتخاب شغل گرفته تا محل زندگی و همسر و حیوان خانگی و ماشین و نوع گوشی و لباس و شیوه سپری کردن اوقات فراغت و کلی انتخاب دیگر. همین اوقات فراغت پدیده‌ی تازه‌ای است و قدیمی‌ها چنین چیزی نداشتند.

شیوه‌ی مواجه انسان امروز با این طیف گسترده از انتخاب‌ها مسئله بسیار سرنوشت‌ساز و مهمی است. تصور کنید می‌خواهید کتاب بخوانید یا فیلم ببینید. یک آن تصور کنید آیا اصلا امکان دارد یک صدم فیلم‌ها و کتاب‌هایی که تا کنون منتشر شده‌اند را ببینید و بخوانید؟

این مثال در مورد بسیاری از فعالیت‌های دیگر بشری هم صادق است. در حقیقت، ظرفیت انسان برای تجربه تمام فعالیت‌های بالقوه در زمین بسیار محدود است. اگر کسی به سمت این مسیر برود، می‌شود آن مثال معروف اقیانوسی به عمق یک سانتی متر.

مطالعه بیشتر درباره‌ی انتخاب:

اقیانوس تک‌سانتی مگر چه ایرادی دارد؟

مارک منسون در کتاب هنر ظریف بی‌خیالی در مورد هنر نه گفتن قصه‌ی جالبی روایت می‌کند. از تجربه‌ای می‌گوید که در آن تجربه اقیانوس تک‌سانتی را زندگی کرده؛ زمانی مدام رابطه عوض می‌کرده، از این مهمانی به آن مهمانی، سفرهای مکرر، و خلاصه بند نشدن در هیچ‌جا و بله گفتن به تمام تجربه‌های ممکن.

وقتی این قسمت را خواندم، دود از سرم بلند شد. چون دقیقا در همان زمان من هم داشتم این چنین زندگی می‌کردم.

زندگی سطحی

در زندگی سطحی‌ آدم فقط به تجربه‌های مختلف ناخنک می‌زند و تجربه‌های مختلف را حیف و میل می‌کند و چیز زیادی ازشان دستگیرش نمی‌شود. این شیوه‌ی زندگی مهم‌ترین دلیل افسردگی و حال بسیار بد من در زندگی بود. با اینکه هر طول روز به انواع و اقسام کارها مشغول بودم و با آدم‌های مختلف و باحالی (به فرنگی‌ها cool) در ارتباط بودم، ولی اضطراب و تشویش همیشگی عضو اصلی زندگی‌ام بود. سر کار به هیچ عنوان تمرکز نداشتم، مدام داشتم به فعالیت دیگری فکر می‌کردم و همین باعث شد اخراج بشوم.

این شکل از زندگی برای من شده بود نوعی مکانیسم دفاعی برای فرار از تمرکز و عمق. دیگر توان متمرکز شدن روی کارم را نداشتم. بعد وقتی می‌رفتم به مهمانی یا دیدار آن دوستان به‌اصطلاح کول، فکرم می‌ماند پیش کار یا باز در فکر فتح قله‌ی دیگری بودم.

نیروی حال

در این شکل زندگی، هیچ رضایتی در زمان حال وجود ندارد، یعنی مهم نیست الان در رویایی‌ترین شغل باشی یا در کنار بهترین دوستت، همواره چیزی در دلت آشوب است و تو را به پیش می‎راند و می‌گوید و لذت درست و حسابی‌تر جلوتر است. این طوری است که مساحت این اقیانوس دم به دقیقه افزایش پیدا می‌کند و عمق فدا می‌شود.

مطالعه بیشتر درباره‌ی حضور در زمان حال:

اگر در زندگی چنین چیزی را تجربه کرده‌اید یا در دیگری دیده‌اید، می‌دانید چه احساس گندی است. درست مثل نوشیدن از دریا برای رفع تشنگی است. اگر هم تجربه نکرده‌اید، تلاش کنید از تجربه ما استفاده کنید. البته این شکل از زندگی به سن و سال هم ارتباط دارد.

یک اخطار مهم!

برای مثال به یک نوجوان پانزده ساله باید کمی فرصت داد تا چیزهای مختلف زندگی را تجربه کند (صد البته در محدودیت عرف و قانون). نمی‌شود انتظار داشت از همان ابتدا برود به عمق یک چیز. شاید برود به عمق چند چیز و از میان آنها یکی را انتخاب کند. شاید هم مدتی در سطح چندین چیز زندگی کند. اگر هنوز (نو)جوانی و این متن را می‌خوانی یا (نو)جوانی در خانه داری، بهترین کمک آگاهی از این مسئله است.

بهتر است بدانید که چنین چیزی در زندگی وجود دارد، بهتر است بدانید که ممکن است مدتی مجبور باشید در سطح زندگی کند، ولی همیشگی نیست، باید روزی عمیق شوید.

من پس از حدود 29 سالگی دیگر به این نتیجه قطعی رسیدم که باید خیلی از آدم‌ها و فعالیت‌های زندگی‌ام را کنار بگذارم و بچسبم به یکی دو تا آدم و فعالیت. این اسمش می‌شود ارزش‌های فردی.

ارزش‌های فردی چیست؟

اغلب پژوهشگران و نویسندگان حوزه توسعه فردی و روانشناسی معتقدند که یافتن ارزش‌های فردی مهم‌ترین دارایی هر فرد است.

در روانشناسی اکت ارزش‌ را به قطب‌نما تشبیه می‌کنند که به وسیله آن می‌توان از دل طوفان‌ها و شرایط مه‌آلود و سخت زندگی گذر کرد. قطب‌نما چیزی است که راه درست را نشان می‌دهد.

ارزش‌های فردی در ساده‌ترین تعریفش متر و معیاری است که توسط آن اهمیت و اولویت آدم‌ها و فعالیت‌ها در زندگی سنجیده می‌شود.

برای مثال، اگر خانواده برای کسی ارزش باشد، همه کاری برایش می‌کند. اگر برای دیگری سلامتش ارزش باشد، ورزش می‌کند و هزینه صرفش می‌کند. اگر برای کسی فقط شغلش ارزش باشد، تمام تمرکزش را روی شغلش می‌گذارد، حتی ممکن است خانواده تشکیل ندهد، چون ارزش فردی اولش شغلش است.

ارزش‌های فردی چطور به دست می‌آید؟

زمانی که برای کنکور می‌خواندم و بعد مشاوره می‌دادم، مهم‌ترین تکنیکی که به آدم کمک می‌کرد، تکنیک رد گزینه بود. ردخورد ندارد این روش. منطق درست و ساده‌ای دارد. در یک سوال چهارگزینه‌ای سه گزینه غلط وجود است و یک پاسخ درست. بنابراین، آماری هم نگاه کنید، احتمال پیدا کردن گزینه‌های غلط بیشتر است. پس از این قست شروع می‌کنیم.

برای پیدا کردن ارزش هم باید الان فهرستی از آدم‌ها و فعالیت‌ها و اولویت‌ها تهیه کرد. این می‌شود اقیانوس زندگی ما. بعد کم‌کم شروع می‌کنیم به حذف چیزهایی که دیگر برایمان مهم نیست. اینطوری می‌رسیم به چیزهایی که مهم هستند. به چیزهایی که باید به‌شان عمق بدهیم.

ارزش‌های فردی از دل تجربه‌ها و دارایی‌هایی زندگی به دست می‌آیند. ارزش‌های فردی آن چیزهایی هستند که دوست دارید تا آینده‌ای طولانی رویشان سرمایه‌گذاری کنید. صد البته کسی از آینده خبر ندارد و هر آن ممکن است اولویت‌ها و ارزش‌های ما تغییر کند و این بسیار طبیعی است.

دو ارزش فردی مهم من

در حال حاضر ارزش‌های فردی من همسرم و نویسندگی است. این دو مهم‌ترین و باکیفیت‌ترین تلاش‌های مرا به خودشان اختصاص می‌دهند. هر چقدر زمان بیشتری برایشان صرف می‌کنم، وارد عمق ببیشتری می‌شوم، لذت بیشتری را تجربه می‌کنم، و دستاوردهای بهتر و ماناتری به وجود می‌آید.

ارزش های فردی کار عمیق

چرا ارزش‌های فردی مهم هستند؟

خیل ساده و خلاصه: شادی و آرامش.

ارزش‌های فردی یعنی محدود کردن تمرکز و تلاش‌‌ روی چند چیز محدود که برای تو خیلی مهم است. مهم‌ترین سود این کار خالی کردن فضای ذهن است. دیده‌اید در گوشی یا کامپیوتر حافظه کش یا نرم‌افزارهای اضافی را پاک می‌کنید، چقدر سرعت و کیفیت دستگاه افزایش می‌یابد. بشر این وسیله را ساخته و بر اساس الگوی ذهنی خودش کار می‌کند.

رها شدن فضای ذهن و اینکه دیگر مجبور نیستی در طول روز به صد چیز بیخود فکر کنی، خودش به نظر من بزرگ‌ترین بُرد و سود زندگی است. خیلی به آدم کیف می‌دهد.

کیف دیگر این است که حالا وقت و انرژی بیشتری داری تا روی چیزهایی وقت صرف کنی که واقعا عاشقشان هستی و این کار هم خودِ فرایندش و دستاوردهایش بسیار لذت‌بخش است.

عمیق شدن در چند چیز محدود در زندگی، از مهم‌ترین راهبردهایی است که زندگی را به سمت خوشی و خوشبختی می‌برد.

ارزش‌های فردی کریستانو رونالدو

سبک زندگی فوتبالیست معروف، کریستانو رونالدو همیشه برایم اعجازانگیز بوده. سنش بالا است، ولی همچنان تک ستاره است و بازیکنی بسیار باکیفیت.

به سبک زندگی‌ روزانه‌اش نگاه کنید. آدم‌ها و فعالیت‌های بسیار محدودی دارد. تنها با یک نفر در رابطه است، نه اینکه هر روز چندین دوست دختر عوض کند، روی خانواده تمرکز دارد و روی فوتبالش. به هیچ عنوان درگیر حاشیه نمی‌شود. اجازه نمی‌دهد هیچ‌چیز مانع تمرکزش از ارزش‌های فردی‌اش بشود. با اینکه ستاره است، ولی مثل بازیکنی که آرزو دارد روزی ستاره بشود، هر روز تمرین می‌کند. چرا؟ چون فوتبال ارزش اوست، و ارزش تعطیلی‌بردار نیست.

تصور کنید اگر ماهی یک بار دوست دختر عوض می‌کرد، آیا می‌توانست چندین دهه هر روز تمرین کند؟

بنا کردن زندگی روی آدم‌ها و فعالیت‌های محدود که عاشقشان هستی و اولویت اول توست، یعنی همان ارزش‌های فردی، بنا کردن یک زندگی حرفه‌ای و عمیق که هم شادی و آرامش در پی دارد، و هم دستاوردها و موفقیت‌های بیرونی مثل پول و جایگاه و این‌جور چیزها.

چوب دو سر برد است یافتن و چسبیدن به ارزش‌های فردی.

مطالعه بیشتر درباره‌ی خوشی و لذت:


دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.