
تعریف درست آزادی را میدانید؟
مارک منسون در کتاب «هنر ظریف بیخیالی» مینویسد زمانی عاشق این بود که با روابط متعدد خودش را سرگرم کند. دیرزمانی که گذشت متوجه شد چیزی دستش را نگرفته جز انبوهی از روابط سطحی که نه تنها چیزی به زندگیاش اضافه نمیکند، بلکه دارد زندگیاش را از درون تهی میکند. میگوید این مسیر را انتخاب کردم تا آزاد زندگی کنم، ولی نتیجهای جز اسارت برایم نداشت.
مارک تعریف نادرستی از آزادی داشت. آزادی نه این است که آدم هر کاری دلش خواست بکند. میزان آرامش و تمرکز، کسب دستاوردهای سازنده و زندگی سالم و شاد معیارهای بهتری برای سنجش آزادیاند.
ارزش های فردی و رسیدن به آزادی
این آزادی بهواسطهی متعهد بودن به یک رابطه، یک حرفه، و حتی به یک شهر بهدست میآید. اهالی رشد و توسعه فردی به این میگویند ارزش های فردی.
ارزش های فردی یعنی احترام گذاشتن به چند چیز محدود در زندگی. البته شاید اولش اسارت به نظر برسد، ولی ادامهدار که باشد، تعهد طعم واقعی آزادی را به آدم میچشاند.
تفاوت خوشبختی و بدبختی
ست گادین در کتاب «شیب» تمایز آدمهای خوشبخت و سیاهبخت را در همین تمرکز میداند. کسی که حواسش پرتِ هزار چیز نیست، زندگی به مراتب باکیفیتتری دارد. اما در سوی مقابل، نداشتن ارزشهای فردی و ناخنک زدن به هرچیز و همهچیز مثال همان تشنهای است که آب دریا میخورد.
ارزش های فردی از کجا میآیند؟
گشتن پی ارزشها خود یک ارزش است. باید زمان و انرژی بگذارید تا دریابید پنج اولویت اصلی زندگیتان چیست. سپس، مستمر بهشان احترام گذاشته و متعهد باشید.
البته ارزشهای فردی انتخابهای عمری نیستند. در هر مقطعی ممکن است و حتی لازم میشود که آدم ارزشهایش تغییر دهد. این امری طبیعی است. ولی خوب زیستن بدون ارزشهای فردی و تعهد اساسا ممکن نیست.
جستار مرتبط با زندگی بهتر با ارزش های فردی: