خورشید زندگی تو

پذیرش کشف خویشتن

«بعضی آدم‌ها از اساس پژمرده و افسرده‌اند.»

آرتور کریستال

فقط روزهایی که می‌نویسم

شاید برخی با خواندن این جمله حالت تدافعی بگیرند که سیاه‌نمایی است یا برخی دیگر غرق در ذوق شوند که بالاخره کسی پیدا شد که حرف دل ما را زد. هر دو حالت می‌تواند درست باشد، ولی هیچ‌کدام نه خوشحالی دارد و نه غمگینی. این تنها یک حقیقت است.

حقیقت یعنی این‌که می‌دانیم در آسمان چیزی هست به نام خورشید. وجود خورشید نه خوشحالی دارد، نه غم. فقط هست. احساساتی نشدن در برابر حقایق زندگی راهبردی موثر و سودمند برای زیستن است.

یعنی چی احساساتی نشدن؟

روزگاری اجداد ما خورشیدپرست بودند. یعنی نسبت به خورشید احساس و عاطفه داشتند. اما امروز دیگر چنین چیزی برای ما موضوعیت ندارد. همین رویکرد در مورد «کشف حقایق خویشتن‌» هم صادق است.

سالگرد تولد سی سالگی‌ام چند روز پیش لای درد کرونا و افسردگی سررسید. از برج سی سالگی که به عقب نگاه کردم این حقیقت برایم عیان شد که سگ سیاه افسردگی در تمام این سال‌ها هرگز رهایم نکرده.

ولی حقیقتی دیگر نیز برایم روشن شد: این‌که من اغلب اوقات خُلقی افسرده دارم دیگر اذیتم نمی‌کند. خورشید زندگی من است دیگر. چه‌کارش می‌توانم بکنم؟

برای همین بهتر است موقع کشف حقیقت خویشتن تلاش کنیم کمترین میزانِ عاطفه و احساس را به کار ببریم. ما مالک خودمان نیستیم که نسبت به خودمان تعصب داشته باشیم. این زندگی را انداخته‌اند در دامن ما و وظیفه‌ی ما کشف رمز و رازهایش است، نه پرستیدنش یا سرافکنده بودن ازش.

«من چنین هستم، حداقل فعلا، پس باید ببینم آدمی که این‌جوری است چگونه باید زندگی کند.»

شخصی کردن این جمله برای زندگی‌‌مان زمان و تلاش زیادی می‌طلبد، ولی پیدا کردن خورشید زندگی‌ ارزشش را دارد. زندگی را روشن‌تر و گرم‌تر می‌کند.

شاید به‌کارتان بیاید:

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت