
در رمان جز از کل راوی میگوید: «مادرم برای اینکه مرا پیش خود نگه دارد در غذایم مرگ موش میریخت.»
این دقیقا همان کاری است که والدین سمی بسیاری از ما با کردهاند. به هر روش سمیای شده تلاش کردند ما را وابسته کنند به خودشان و حالا امروز ما درمانده شدهایم.
کار زیادی نمیشود کرد مگر آگاهی و تلاش برای بهتر زیستن.
البته غرض قضاوت کردن ایشان نیست، آنها هم برای اولین بار است که زندگی را تجربه میکنند و خطا و اشتباه از هر کسی ممکن است سر بزند.
مسئولیت ما
مسئلهی مهم خود ما هستیم، باید بدانیم که برای همیشه سمی درون ما وجود خواهد داشت و باید تلاش کنیم آن را پذیرفته و با آن زندگی کنیم.
شاید اینطور زیستن خیلی غریبانه و دردناک باشد، ولی تنها نوع زندگیای است که در اختیار ما گذشتهاند.
حافظ میسراید:
جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند
در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد
همهی تسلیم دایرهی قسمت هستیم و باید بسازیم و بپذیریم چیزی که زندگی به ما داده.
جستارهای مرتبط: