پرنده آواز میخواند، نه برای اینکه پاسخی دارد، بلکه چون آوازی در گلویش هست.
– مایا آنجلو
زیستن یعنی چه؟
اگر زیاد به معنی زندگی فکر کنی، از زیستنش بازمیمانی. معنی از پسِ زیستن میآید. در واقع، زیستن مقدم بر معنی است. مچ خودم را میگیرم. میپرسم زیستن واقعا یعنی چه؟
یکی از نشانههای یک زندگی واقعی و پارویزمین تجربه کردن عواطف و احساسات بشری است.
برای همین هنر و ادبیات برای انسان بسیار ارزشمند و ضروری است، چرا که زمینههایی فراهم میکند تا انسان بتواند احساساتش را تجربه کند.
هنگام تجربهی احساس و عاطفه است که دستمان میآید چه چیزی شور و شوق را در وجود ما شعلهور میکند. چه چیزی ما را مثل فنر از جا میپرانَد.
اصل لذت فروید
بنابراین، کماکان درْ بر همان پاشنهای میچرخد که فروید میگوید: اصل لذت. شور، شوق، وجد، عشق.
اسمش چندان مهم نیست. حرف این است که انسان برای زیستن باید چیزی بیابد که بتواند از خود بیخودش کند. مجنون و فرهادش کند.
انسان چطور میفهمد لیلی و شیرینش چیست؟ اول افزایش تجربههای میدانیِ زندگی، دوم درک و تجربهی احساساتِ برآمده از آن تجربهها. و در مرحلهی آخر، خودآگاهی و اندیشه دربارهی این احساسات راه باز میکند برای تولد معنی و البته هویت.
وقتی احساس کنیم چه چیزی ما را شعلهور میکند، وقتی تجربهی عاطفی وجدآوری از مواجهه با چیزی داریم، میتوانیم بپرسیم آن چیست که چنین کاری با ما میکند. و این یعنی میفهمیم ما کیستیم و برای چه زندگی میکنیم.
جستارهای پیشنهادی: