غلبه بر روزمرگی با نظم روزانه

غلبه بر روزمرگی با نظم روزانه

شاه بحران، گدای روزمرگی

آنتوان چخوف می‌نویسد:

هر ابلهی می‌تواند با بحران مقابله کند، این زندگی روزمره است که تو را نابود می‌‎کند.

اگر سری فیلم‌های عملیات: غیرممکن را دیده باشید، یک چیز در تک‌تک لحظات هر هفت فیلم مشهود است؛ تمام شخصیت‌ها لحظه‌به‌لحظه با بحرانی بزرگ گلاویزند که بهای شکست در آن جانشان است، آن هم با دشمنانی بسیار سرسخت و شرور و باهوش.

جناب تام کروز از دل تمام این بحران‌های جان-به-مویی-بندْ سربلند بیرون می‌آید و این همان‌جایی است که چخوف بشر را احمق می‌داند ‌و من هم تازگی‌ها کشف کردم که در این معنی یک احمقم.

تا این لحظه، بیش از یک سال‌و‌نیم می‌شود که درگیر طوفانِ طاقت‌فرسایِ فروپاشی یک زندگی مشترک و فرسودن در فرایند طلاقم. تا به امروز نفس‌بُرترین کار زندگی‌ام بوده، اما در اوج ناباوری توانسته‌ام مدیریتش کنم و در باتلاق جهنمی‌اش گیر نکنم (اگرچه بماند که شبیه زامبی‌ها شده‌ام).

در مقابل این پیروزی، یک شکست بسیار بزرگ‌تر و سنگین‌تر متحمل شده‌ام و آن هم نه از بحران‌هایی این چنین روح‌خراش، بلکه روزهای خلوت و خاکستری روزمرگی است که هر لحظه پشتم را به خاک می‌مالد و مفتضحانه شکستم می‌دهد.

متاسفانه در برابر روزهایی که پر می‌شود از تنهایی و غروب و انزوا شکست می‌خورم؛ روزهایی که مشتاق نه حتی یک دوست، بلکه دشمنی هستم که بتوانم با او پنجه‌درپنجه کنم، بلکه بتوانم از رخوت و کرختی رها شوم.

اتلاف وقتم گاهی آن‌قدر زیاد می‌شود که احساس خطر می‌کنم که الان است بلایی سر خودم بیاورم. دشمن خونین و سرسخت ما عادی‌ترین و معمولی‌ترین لحظه‌های ما هستند. روزهایی که چون بحران ندارد، ما هم شگفتی‌ نمی‌سازیم (که بعدها تعریف کنیم چطور شاخ غولِ طلاق را شکستیم).

در مقایسه با پیروزی بر بحران‌ها، پیروزی در زندگی روزمره چه بسا مهم‌تر و سخت‌تر است. غلبه بر روزمرگی و تنبلی و بی‌انگیزه بودن، و در مقابل، پُرفعالیت و منظم و مستمر کار کردن و زیستن، خیلی سخت‌تر از حل یک بحران چند ساله است. دومی تنها چند سال است و اولی یک عمر.

از خیالم می‌گذرد که باید در عادی‌ترین لحظات، بحرانی‌ترین واکنش‌ را نشان بدهیم؛ گویی هم‌اینک در خطریم یا قرار است به‌زودی لذتی بزرگ نصیبمان شود، شاید این‌طوری از زیر دندان هیولای روزمرگی و رخوت و کرختی جستیم و لحظه‌هایی معنی‌دارتر و شادتر ساختیم.

پایبند بودن به نظم شخصی یکی دیگر از راه‌هایی است که می‌تواند شانس ما برای غلبه بر روزمرگی را افزایش دهد. در واقع، زمانی که برای خودمان و زمان خودمان برنامه‌ی مشحص داریم و به نوعی اسیر معنا و برنامه‌ی خودمان هستیم، کمتر در معرض اسارت دیگران و بردگی روزمرگی قرار می‌گیریم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.