امیل چوران در کتاب دردسر متولد شدن مینویسد:
اضطراب برانگیخته نمیشود: میکوشد برای خود توجیهی بیابد و برای انجام این کار به هر چیزی چنگ میاندازد. روزگاری خود ابداع کرده است پستترین بهانههایی که به آنها متوسل میشود. اینکه اضطراب خود را برمیانگیزد، خود را به وجود میآورد، واقعیتی است که بر نمودهای خاص خود، بر گوناگونیهای خود، مقدم است. این «خلقتی نامتناهی» است و به این لحاظ احتمال بیشتری میرود که حاکی از کردار الوهیت [خداوندی] باشد تا روان.
اضطراب چیست؟
اضطراب همیشه هست، چون نمیشود کاریاش کرد، آدمی هیچ ابزاری برای تاثیر مستقیم بر احساساتش ندارد. اگر خاطرهای از کودکی آزارت بدهد، تو توانی در برابرش نداری. آن همیشه درد خواهد کرد.
اضطراب یعنی همیشه یکجایی درد میکند و هیچ کاریاش نمیشود کرد. امیل چوران میگوید اضطراب ماهیتی خداوندی دارد؛ یعنی همیشه و همهجا حاضر است. چیزی که مثل هوا همهجا هست، چطور میشود نابودش کرد؟ یعنی اضطراب تنها زمانی نیست میشود که آدمی نیست شود.
علت اضطراب: بهانههایی مسخره
اگر دقت کنیم خیلی واضح مشاهده میشود که اغلب اضطرابها چهقدر مسخره و مضحک هستند. باز به قول چوران اضطراب مستقل از آدمی است؛ به بهانهای پَستی چنگ میاندازد تا زنده بماند. حرکت شرمگینکنندهیِ ده سال پیش را طوری پیش چشم آدمی به نمایش میگذارد که انگار همین الان جنایتی کردهای.
درمان اضطراب
این را به یاد داشته باش:
تنها چیزی تبدیل به اضطراب میشود که به هیچشکل نشده باشد علاجی برایش کرد. درد بیدرمان روحی و روانی یعنی اضطراب.
درد اضطراب واقعی است
ولی اغلب هیچ معنیای ندارد.
اضطراب مثل ککومگ فقط هست.
بگذار فقط باشد!
با مضطرب و ناراحت بودن راحت باش!
اضطراب: محرک عملگرایی
ما چون هیجان ترس را احساس میکنیم، قدم در راه زندگی انسانی میگذاریم. آن هم به قول امیل چوران نه ترس عادی، بلکه ترس بیمارگونه. ترس عادی برای حیوانات است که تنها بقای جسمی حاصل میکنند.
اما ترس بیمارگونه باعث شده آدمی در پی بقای روح و روانش هم باشد. شناسایی و درمان بیماریهای روانی توسط انسان امروز سندی بر اینکه آدمی از گسختگی روانیاش میترسد و در پی بقای آن است؛ میداند اگر روانش بپاشد، مرگش حتمی است.
خب این ترس خودش میشود علتی برای حرکت.
بنابراین، اضطراب آن چیزی است که ما را به حرکت وا میدارد، ما را به بلوغ میرساند و نگاه ما را به زندگی مدام نو میکند. و البته درد هم دارند.
داستایوسفکی میگوید:
رنج سرچشمهی شعور است.
مطالعهی بیشتر: