در هر دهکدهای مشعلی است: معلم، که نور میفشاند؛ و کاهنی است که فرو میکُشد.
– ویکتور هوگو
عشق، دستاورد زندگی است؛ چیزی گویا است که به خود اعتبار و معنا میبخشد. خیلی چیزها میتواند گویا و حاوی معنا باشد، اما زندگی در کل بیمعناست. در واقع، کل هیچ مفهومی ندارد ولی هر جزء معنادار است. گفتارم منطقی و از هر چیزی محکمتر است.
– یاسمینا رضا؛ سوار بر سورتمه آرتور شوپنهاور
برایم قابل درک نبود. نمیتوانستم مردی را که در ابراز علاقه خسّت به خرج میداد و جلو شور و هیجانش را میگرفت درک کنم. یعنی نباید احوالات درونی مان را بروز بدهیم، مبادا ضعیف به نظر برسیم؟ من که نمیفهمیدم. در خانه من بوسه و نوازش جزئی از زندگی بود.
– آنا گاوالدا – دوستش داشتم
در اتاقم دنبال چیزهای خاطره انگیز گشتم، ولی تا یادم افتاد وظیفه شان زنده کردن خاطرات است دست از جست و جو کشیدم. گور پدرشان. دوست نداشتم خاطراتم را با خودم ببرم این طرف و آن طرف. خیلی سنگین بودند.
– استیو تولتز؛ جزء از کل
بیشتر آدمها همینطور فکر میکنن. اتفاقی که جلو وقوعش گرفته شده، به بدی اتفاقی که داره میافته نیست و باید بابت این توقف خوشحال باشیم. اتفاقی که افتاده باید کمتر از اتفاقی که قرار بود بیفته ناراحتمون کنه یا اینکه اتفاقات، بعد از اینکه افتادن و تموم شدن، یکجورهایی قابلتحملتر میشن، هر قدر هم خوفناک بوده باشن.
– شیفتگیها – خابیر ماریاس
موزیکها، نقاشیها، مجسمهها و کتابهای جهان آینههایی هستند که مردم نسخه ای از خودشان را در آنها میبینند.
– عشق در زمستان آغاز میشود؛ سایمن ونبوی