در دنیای تو ساعت چند است؟
دنیا برای هر کس همانگونه است که او میبیند.
– هرمز انصاری
– آن روزها، این روزها
میتوانید ده سال پیشتان را یادآوری کنید؟ چه افکاری داشتید؟ نظرتان دربارهی زندگی و آدمها چه بود؟ الان چهطور آدمی هستید؟
گمان میکنم تغییرات پُرشماری کرده باشید. حال تصور کنید هرگز اجازه نداشتیم تغییر کنیم؟ زندگیمان آن موقع چه شکلی میشد؟
آدم به ده سال پیشش که نگاه میکند جاهایی احساس خجالت میکند از آدمی که بوده و فکرهایی که داشته. ولی الان خوشحال است که تغییر کرده.
بنابراین، دنیای ما ایستا نیست. و این جذابترین پدیدهای است که زندگی انسانی را از انواعِ دیگرِ وجود جدا میکند. گربه تا لحظهی مرگ گربه است، ولی انسان هر چیزی میتواند باشد.
بهترین راه تغییر باور چیست؟
قدم اول آگاهی از این است که ما اساسا چهطور دنیای پیرامونمان را دریافت و تفسیر میکنیم.
برای مثال، باور ما دربارهی «اعتماد کردن به آدمها» چیست؟ بالاخره آدمها قابلاعتمادند یا خیر؟
شگفتانگیز است اگر بدانیم اغلب ما شاید نتوانیم پاسخ روشن و شفافی به این پرسش بدهیم، اما قطعا پاسخی برای این سوال در ذهنمان داریم و بر اساس آن با آدمها تعامل میکنیم.
وقتی بر اساس باوری زندگی کنیم که ازش ناآگاهیم، زندگی میتواند بسیار خطرناک باشد.
بنابراین گام اول تغییر باور آن است که از خود بپرسیم «در دنیای ما ساعت چند است و ما دنیا را چهطور جایی میبینیم؟»
جستارهای پیشنهادی: