اندوه نمیکاهد، شادی بیفزا
این جمله چکیدهی تجربهی زیسته من است.
زندگی قندی-نمکی
تصور کنید زندگیتان یک لیوان آن است که شور شده. دیگر نمیتوانید نمکها را از بیرون بکشید. تنها کار ممکن این است که بهاش شکر اضافه کنید. تازه اینطور کامل هم شیرین نمیشود (یادتان نرفته که کمالگرایی کنار بگذارید؟)، بلکه صرفا قندی-نمکی میشود؛ سرُمی میشود که اتفاقا خیلی هم مفید است. پس غم و اندوه هم برای زندگی لازم است و مفید.
چند راهکار برای غلبه بر غم و اندوه:
1. تمرکز
عاشق این نقلقول از شونریو سوزوکی هستم (کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر) و حاضرم تا آخر عمر روزی چند بار برای خودم و شما تکرارش کنم:
اگر میخواهی در ذاذن به آرامش برسی، نباید از تصاویر گوناگونی که بر ذهنت نقش میبندند ناراحت شوی. بگذار بیایند و بروند. آنگاه تحت کنترلت خواهند بود. ولی این سیاست آسان نیست و نیاز به تلاش ویژهای دارد. نحوه انجام این کار راز تمرین ماست. اگر سعی کنی ناراحت نشوی، تلاش تو تلاش درستی نخواهد بود. تنها تلاشی که به تو کمک میکند این است که نفسهایت را بشمری یا روزی دم و بازدمت تمرکز کنی.

تمرکز روی تنفس فقط برای مراقبه است، اگر وسط کار هستید، بگذارید افکار بیایند و بروند و شما فقط روی همان کاری که در همان لحظه در دست دارید تمرکز کنید.
2. شفافیت
شما به انگیزه نیاز ندارید، گمشدهتان شفافیت است. شفافیت یعنی فهرستی از کارهایی که باید در طول روز انجام بدهید. مهم نیست فهرست کامل باشد یا بد باشد یا به همهشان نرسید. بیخیال نتایج شوید. چیزی که ما نیاز تقویت فرهنگ و عادت شفافیت و اقدام است.
جستارهای آرامشبخش:
چطور بیخیال نتایج شویم؟
جیمز کلیر، نویسنده عادتهای اتمی میگوید:
هنگام عادتسازی هدف کسب «هنر حاضر شدن است»؛ یعنی اگر میخواهی دویدن را شروع کنی، با این شروع کن: بیدار شو، برو راهپله و کفش بپوش. اگر دلت نخواست بدوی، برگرد و بخواب.
بیخیال نتیجه، هنر حاضر شدن را دریاب!
سخن کوتاهْ، تلاش برای نابودی غم و اندوه تلاش برای نابودی خودمان است و راهی مخرب. سالمترین و بهترین راه این است که شادیها و ارزشها و اقدامات مفید و ارزشمند و معنیدار و تازه وارد زندگیمان بکنیم.
اینجا گفتهام چطور بر اساس ارزشهای فردی زندگی کنیم.
فقط شیرینی تولد یک شادی تازه است که میتواند زهر یک غم قدیمی را بشوید و با خود ببرد.