اگر انسانی، پس قلبی شکسته داری.
قلب همه ما شکسته است و از همان دوران کودکی شروع شده و تا همین الان ادامه دارد.
زندهیاد حسین پناهی شعر بسیار زیبایی دارد:
وقتی ما آمدیم
اتفاق اتفاق افتاده بود.
پیش از آنکه ما کنترلی بر اوضاع داشته باشیم، زخمها بر قلب و تن ما نشستهاند.
مسئله این است که ما سبدی داریم گَلوگشاد از انواع مختلف زخم که تا آخر عمر همراه ما خواهد بود.

پس یعنی تا وقتی نفس میکشیم باید به سوگ بنشینیم؟
اتفاقا سوگواری چیز خوبی است. سوگ نوعی از پذیرش و گشودگی نسبت به زندگی است. پذیرش چیزی که کنترلش را نداری: هدفی نابود شده، رویایی رنگ باخته. هیچ کنترلی بر آنها نداری. فقط میتوانی سوگواری کنی، ولی نه فقط سوگواری!
ما به عنوان انسان روی یک سری چیزهای دیگر کنترل داریم. مشخصا ما روی اقدامات و کارهای عملی که همین الان از دستمان برمیآید کاملا کنترل داریم.
تفاوت مهمی وجود دارد بین «اقدام» و «تفکر». تفکر مشخصا کاری است انفعالی، مخصوصا موقعی که شرایط زندگی چندان روبهراه نیست. در این شرایط فکر کردن مثل سم عمل میکند، مشاعر آدمی را از کار میاندازد.
از سوی دیگر، اقدام، بدون این که زیادی درگیر فکر بشویم، آن نوشدارویی است که ناگهان جانی تازه به آدم میدهد. شاید همین الان افسرده باشی، ولی واقعا هیچ مانع قطعی و محکمی وجود ندارد که همین الان لباس نپوشی و نزنی بیرون برای پیادهروی.
واقعا الان به این فکر کن که مانعی وجود دارد که از خانه بزنی بیرون؟ شاید بگویی انگیزه نداری، حالش را نداری و افسردهای. اینها دقیقا نشانه فکر زیادی هستند. یعنی آنقدر توی زندان ذهنت گیر افتادهای که یادت رفته ماهچیههای بدنت کار میکنند، و وقتی تو ازشان کار بکشی، فعالیت آنها به تدریج به فعالیت سازنده ذهن هم اثر میگذارد و آن را هم از تاریکی و زندان میرهاند.
نکته مهم:
سوتفاهم نشود! به هیچ عنوان قصد ندارم قدرت تخریب و بازدارندگی افسردگی را دست کم بگیرم یا بگویم ناراحتی تو هیچ اهمیتی ندارد. اتفاقا برعکس، من کاملا افسردگی و مریضی روحی را به رسمیت میشناسم و میدانم چه هیولای هفتسری است و میتواند جان آدمی را هم حتی بگیرد. برای همین در تلاشم تا راهی برایش بیایم.
به عنوان یک راهکار، به نظر میرسد «پذیرش زخمها و سوگ» در کنار «اقدام» بتوانند زوج جذاب و روحیهبخشی درست کنند چرا که مهمترین دستاورد اقدام این است که پاداش گرانبهایی میدهد و آن رضایت از خویشتن است.
رضایت از خویشتن زیباترین احساسی که بشر میتواند به دستش بیاورد که فقط از طریق اقدام ممکن است.
اینجا بیشتر در مورد «پذیرش رنجها» نوشتهام: