
هر بار تماشای این نقاشیِ رنه ماگریت مرا مسخ و محسور میکند. نامش را امپراتوری نور گذاشته.
اولین کلماتی که با هر مواجهه در ذهنم ردیف میشوند «گرمای خانهی کودکی» است؛ چیزی که از تجربهام دور است، یا اگر زمانی هم بوده، دیگر یادم نمانده.
اما هر تماشا، مثل نوشتن، تجربهی نیابتیِ لذتِ خانهای نورانی را برایم زنده میکند، خانهای با چراغی زیبا در غروبی دلگیر؛ خانهای با آدمهایی روشن در شبی تاریک؛ لذتِ بارتابِ زیبایی در آبیِ آبگیر.
جستارهای پیشنهادی: