
در شهری قدم میزنم از یاد رفته
در آرامشی غرقم از تکوتا افتاده
در کالبدی حسرتخورده
در روحی بهشیطانفروخته
من کیستم و چرا هستم
میان این همه «درهای» فروریخته
در شهری قدم میزنم از یاد رفته
در آرامشی غرقم از تکوتا افتاده
در کالبدی حسرتخورده
در روحی بهشیطانفروخته
من کیستم و چرا هستم
میان این همه «درهای» فروریخته