قانون اجتناب منسون

قانون اجتناب منسون جهان به‌مثابه اراده شوپنهاور

ما بر رخدادهای اطراف‌مان اختیاری نداریم؛ اما دو چیز همیشه در اختیار ماست: اول، نحوه‌ی تفسیر و دوم: نحوه‌ی واکنش‌مان به آن اتفاق.

وقتی مارک منسون می‌خوانم انگار خودم را می‌خوانم. نویسنده‌ای است که دنیای معاصر را خوب درک کرده؛ ترکیبی ساخته از فلسفه و روانشناسی و آن را برای آدمِ امروز مناسب‌سازی کرده.

هزینه‌ی فهمیدن همین تک‌جمله‌ی این آدم بیش از ده سال سگ‌دو زدن تجربی و اندیشگانی بوده. همین یک جمله‌ی به ظاهر ساده:

«ما بر رخدادهای اطراف‌مان اختیاری نداریم؛ اما دو چیز همیشه در اختیار ماست: اول، نحوه‌ی تفسیر و دوم: نحوه‌ی واکنش‌مان به آن اتفاق.»

اهمیت این جمله آنجاست که ما را در موقعیتی منطقی و برنده قرار می‌دهد. پاشنه آشیل را می‌بیند و می‌پذیرد و به‌مان نشان می‌دهد کجا ما دست بالا را داریم.

ما نه تنها اختیاری در رخدادهای اطراف‌مان نداریم، بلکه اغلب سازوکارهای ناخودآگاه نیز خارج از کنترل ماست. بنابراین، به نظر می‌رسد ما موجوداتی باشیم سرتاسر قربانی.

اما این جمله یادآور می‌شود که این تمام ماجرا نیست. در عین حال که عدم اختیار کامل‌مان بر هستی و خودمان را می‌پذیریم، به اراده‌مندی‌مان نیز باور داریم. این باور است که باعث می‌شود از مواجهه شدن با موقعیت‌های مختلف فرار و اجتناب نکند.

اراده‌مندی بشر تا آنجاست که شوپنهاور عقل و حواس را هم زیرمجموعه‌ی اراده می‌داند. احتمالا این جمله را شنیده‌اید که می‌گویند: آدم‌ها احساسی خرید می‌کنند و منطقی توجیه. بازاریاب‌ها عاشق این جمله‌اند و نشان می‌دهد چطور حواس و عقل زیرمجموعه‌ی اراده است؛ البته شوپنهاور پا را از این هم فراتر می‌گذارد و می‌گوید: شما اراده می‌کنید چیزی را داشته باشید، بنابراین، پشتش احساس و منطق می‌گذارید.

برگردیم به قسمت دوم جمله‌ی مارک منسون: اما دو چیز همیشه در اختیار ماست: اول، نحوه‌ی تفسیر و دوم: نحوه‌ی واکنش‌مان به آن اتفاق.

تفسیر یعنی چطور یک ماجرا را می‌فهمید. به نظر شما طلاق یک شکست مفتضحانه است یا می‌تواند نقطه‌ی عطف زندگی یک آدم باشد؟ این کاملا از نگاه از آدم برمی‌آید و جالب این‌که هر دو نگاه به یک اندازه می‌تواند معتبر باشد و بر زندگی ما اثر بگذارد.

و در مرحله‌ی بعد می‌بینیم که واکنش ما مستقیم از تفسیر ما برمی‌آید؛ اگر فکر کنی شکست خوردی، طبیعی است که مثل یک بازنده واکنش نشان داده و رفتار می‌کنی و قاعدتا خیلی زود تمام زندگی‌ات رنگ و بوی باخت و فضاحت می‌گیرد.

اما در سوی دیگر، اگر یک رخداد را فرصتی ببینی برای نزدیک‌تر شدن به حقیقتِ هستی و خودت، برای درک بهتر و شناخت دقیق‌تر خودت، اگر آوردگاهی ببینی برای شجاعانه‌تر رفتار کردن، آیا واکنش تو سازنده‌تر و زیباتر نخواهد بود؟

اراده‌مند ندیدن خودت آن چیزی است که معروف شده به قانون اجتناب منسون؛ یعنی تو واکنش مناسب و موثر را نسبت به یک کنش خاص نشان نمی‌دهی. برای مثال می‌دانی باید واکنشی شجاعانه‌تر و صریح‌تر در برابر تجاوز کلامی و رفتاری دوست، والدین یا یارت نشان بدهی، اما می‌ترسی؛ می‌ترسی نتوانی مدیریتش کنی و هویتی که برای خود دست و پا کرده‌ای از هم بپاشد. ولی کیست که نداند تو به این بخش محتاط و مخرب از هویتت نیاز نداری. اتفاقا نیاز داری که تغییرش بدهی.

اینجاست که می‌گوییم آدم اراده‌مند است و می‌تواند با تغییر نحوه‌ی تفسیرش، واکنشی تازه و موثر نشان بدهد و این امر باعث می‌شود آدم هویتی یکپارچه‌تر دست یابد.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.