
آنچه گذشت
محمد فیروزکوهی کارمند اداره مالیات است. در محل کار با اتهام رشوه مواجه میشود. در خانه، با همسرش اعظم اختلاف دارد. ولی از اینها مهمتر، شیوهی برخورد محمد با مسائل است که یا از مواجهه فرار میکند، و یا با خشمی افسارگسیخته اوضاع را بهم میریزد.
اعظم در چندین صحنه جملهای بهش میگوید با این مضمون «صد بار بهت گفتم…». صد بار بهش گفته با صاحبخانه حرف بزند، ولی او پشت گوش انداخته. بارها قضیهی رفتن به بانک را مطرح میکند که محمد پیگیر آن هم نیست.
در ارتباط با کسی که بهش تهمت رشوه میزند، واکنشش جنونآمیز و بیثبات است، چیزی شبیه به یک انفجار روانی کنترلنشده. عین همین رفتار را با همسرش هم تکرار میکند – چه زمانی که توی ماشین بحثشان میشود، چه زمانی که اعظم قصد ترک خانه را دارد.
کلاژی برای شناخت
گزارش با نمایش برشهایی منتخب از رفتار محمد در موقعیتهای مختلف کلاژی بهدست میدهد که میشود به روان و شخصیت او نزدیک شد. دو قطعهی مهم این کلاژ که با هم قرینه میشوند، محمدِ کارمند و محمدِ همسر است. در هر دو موقعیت، شخصیت از مواجهه با واقعیت پا پس میکشد و پنهان میشود. و زمانی که اطرافیان به رویش میآورند، مثلا اعظم در ارتباط با امور خانه، تنها واکنشش گارد گرفتن و سرهم کردن سالادی از کلمهها است برای توجیه ترسِ عمیقش از تقابل و تعامل با زندگی.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم محمد، که میتواند همزمان علت و معلول همین ترسِ ریشهدارش باشد، انفعالش است. در مواجهه با دوستانش، گویی عملا حضور ندارد. و وقتی هم هست، شروع میکند به دادوبیداد و دیوانگی.
در اولین مواجههی محمد و اعظم در خانه، زمانی که محمد میگوید باید برود پیش دوستانش در کازینو و شب را با آنها بگذارد، تنشی میان او و اعظم شکل میگیرد. در ابتدا اینطور به نظر میرسد که اعظم مانع ارتباط و زندگی اجتماعی اوست. اما بهتدریج روشن میشود که تخم لق چنین واکشنی را خود محمد کاشته است.
او با فرار مکرر از موقعیتهای سخت – و حتی ساده – خودش را انسانی ضعیف نشان میدهد. از همهچیز فرار میکند، به ویژه زنش. در مشاجرهی داخل خودرو، محمد تشر میزند که چرا روز تعطیل مجبورش کرده بیایند خرید یا بروند تفریح. و اعظم در پاسخ میگوید که هنگام تفریح با دوستانش، دستش گرم است، ولی به او که میرسد بیرون آمدن میشود وارد جهنم شدن. پرسش اصلی این است که چرا محمد اینقدر از همسرش از دور است؟
شگفت آنکه محمد در تعامل با دوستانش هم چندان آش دهنسوزی نیست. سر باز زدنش از همخوابگی با دوست مصطفی و همچنین انفعالش در مشاجرهی داغ حقوقی میان مصطفی و همکار دیگرشان، نشان از دوریگزینی بیمارگونهی او از مشارکت اجتماعی و اثرگذاری دارد.
پایانبندی
با این چارچوب فکری، پایانبندی فیلم را هم میشود توجیه کرد. گویا این خواببودگی قرار است تا ابد ادامه یابد. به محض چشم باز کردن اعظم، سوار ماشینش میشود و میرود. باز هم بدون هیچ مواجههای با آن چیزی که در زندگی رخ میدهد. این حذف عامدانهی مواجههی نهایی، تصویری از انقطاع کامل ارتباط است: نه توضیحی، نه فریادی، نه حتی سکوت مشترکی. همهچیز در خلا اتفاق میافتد و همین خلا، جانمایهی تنهایی و گسست در جهان فیلم است.
در چنین بستری، غیاب گفتوگو بهمثابه فقدان هرگونه مشارکت انسانی، معنایی فراتر از زندگی این زوج پیدا میکند. فیلم، این شکست ارتباطی را نه فقط در روایت، بلکه در فرم نیز تکرار میکند: سکانس پایانی از هرگونه تنش دراماتیک تهی است و دوربین، همچون ناظری بیدخالت، تنها رفتن محمد را ثبت میکند؛ گویی صرفا شاهد گزارشی از زیستی خاموش و منزوی هستیم.
زبان سینما
کیارستمی در گزارش با پرهیز از برشهای سریع، تحرک دوربین، و ریتم تند روایی، شکلی از زبان سینمایی را انتخاب میکند که با زیستِ درونی شخصیت اصلی همراستا است. نماهای بلند، ثابت و خنثی، همچون آینهای عمل میکنند که بیجان بودن محمد، بیتصمیمیاش، و فرارهایش از موقعیتهای انسانی را منعکس میکند. این زبان تصویری، شخصیت و ما را همزمان در خلا فرومیلغزاند.
برداشتهای طولانی از شخصیت در حال رانندگی یا غذا خوردن بر وجود ملال و خلایی ابدی دلالت دارد–گویی محمد با هیچ مانع یا تقاطعی برخورد نمیکند و دوست دارد تا ابد همانجایی که نشسته بنشیند، و زمانی هم که کارد به استخوان رسید، زنجیر پاره کند و اوضاع را وخیمتر.
شخصیت اصلی هرگز متوجه واقعیتهای زندگیاش نمیشود. برای همین، دوری گزیدن را بهترین گزینهی زیستن میداند و ترجیح میدهد در تنهایی و سکوت، در دنیای ذهنی خودش غوطهور باشد و آنجا مفری بیابد برای خودفریبی.
گزارش و جامعه
با آنکه گزارش در سطح روایت، امکان خوانشهایی اجتماعی از جنس فساد اداری، ناکارآمدی نهادهای بوروکراتیک یا فشارهای اقتصادی را فراهم میکند، اما فیلم آگاهانه از تصویرهای کلیشهای از آسیبشناسی جامعهشناختی فاصله میگیرد و بهجای آن، بر بُعد روانشناختی شخصیت تاکید میکند و تمرکز را بر سازوکارهای پنهانتر فروپاشی انسانی میگذارد؛ جایی که بحران هم در ساختار اجتماعی ریشه دارد و هم در فقدان معنای فردی.
از منظر گرفتاری بوروکراتیک و نظام اداری، میشود خوانش کافکایی از گزارش بهدست داد. آدمی حل شده در جامعه و دیوانسالاری تودرتویی که حتی خود صاحبان امر بر سرش دچار اختلافاند و ازش سردرنمیآورند. نمونهی اعلایش همان مشاجرهی تند دو همکار محمد بر سر تفسیر بخشنامهی مالیاتی. نمونهی دردناک دیگرش، گرفتاری و سردرگمی مراجعهکنندهها در ادارات دولتی است که گویی در برابر جوخهی آتش ایستادهاند، ولی به جای گلولههای سربی، ملال و پوچی در قلبشان فرومیرود. در همین بافتار، اتلاف وقت و فساد توسط کارمندانْ دنیای کافکایی، سرد و بیمعنی گزارش را کامل میکند.
فضای فیلم طوری چیده شده که گویی محمد را از بهشت خودش بیرون کشیدهاند و انداختهاند وسط جهنمی که هیچ درک و دریافت درستی از واقعیت آنجا ندارد و تنها واکنشی که ازش برمیآید اغلب سکوت است و گاهی انفجارهای خودویرانگر. انسانی زخمخورده، بیپناه، غیرفعال، که نه در زندگی خانوادگی، نه در محیط کاری، و نه حتی در گفتوگو با خودش، قادر به برقراری رابطهای روشن و معنادار نیست.
نقد سریال:
- نقد سریال سوپرانوز | فصل اول
- نقد سریال سوپرانوز | فصل دوم
- نقد سریال سوپرانوز | فصل سوم
- نقد سریال سوپرانوز | فصل چهارم
- نقد سریال سامورایی چشم آبی | راه ابلیس با سنگهای تیز فرش شده
- نقد سریال Severance (جداسازی) | بلدی با دیگری زیستن را؟
- 5 سریال هیجانانگیز و فلسفی | از شرلوک تا سامورایی چشم آبی
نقد فیلمهای روز:
- نقد فیلم خاطرات یک حلزون (Memoir of a Snail) | یک باغ وحش شیشهای تازه
- نقد فیلم کیف سیاه (Black Bag) | بازی باهوشها
- نقد فیلم روزهای عالی (Perfect Days) | بُگذار باشم
- نقد فیلم تقریبا مشهور (Almost Famous) | معنی زندگی در لیوان توست
- نقد فیلم فورس ماژور | کمدی سیاهی در باب انتظار و مسئولیت
- نقد فیلم 21 گرم | تازیانهای بر عقل
- نقد فیلم نمایش ترومن | این بازیْ واقعی است
- نقد فیلم عجیبتر از داستان | کشف خود، نه تغییر خود
- نقد فیلم آدمکش (ریچارد لینکلیتر) | کِی آدم بُکشم بهتر است
- نقد فیلم پیرپسر | هیچچیز کار نمیکند
- نقد فیلم جنگاوری (Warfare) | تجربهای تازه از جنگ
- نقد فیلم خاطرات یک حلزون (Memoir of a Snail) | باغ وحش شیشهای
- نقد فیلم کیف سیاه (Black Bag) | بازی باهوشها
نقد فیلمهای کلاسیک:
- نقد فیلم 2001: ادیسه فضایی | دستور زبان و استعارهی آگاهی
- نقد فیلم دلیجان | دِلْ اِیْ جان، چه فیلمی!
- نقد فیلم همشهری کین | مرگ در پنج دقیقه
- نقد فیلم پاریس تگزاس | دیوانهای از قفسش پرید
- نقد فیلم گمشده در ترجمه | عاشق رهگذر شدن
یادداشتهای نظری:
- ادبیات چیست و در زندگی چه کاربردی دارد؟
- نظریه و نقد فیلم چیست؟
- فهم هنر، ادبیات و اسطوره
- هنر چیست و چه هدفی دارد؟
- تمدنِ روانرنجورساز، فروید و شل سیلوراستاین
- بدان بر کدام مُغاک خیرهای | معنی مغاک نیچه

🎬 از کجا بدونیم فیلم هر هفته چیه؟
شنبهی هر هفته، توی کانال تلگرام:
- 🎥 اسم فیلم هفته رو اعلام میکنم.
- ⏳ تا پنجشنبه فرصت داری تماشا کنی.
- 🍉 پنجشنبهها ساعت 18، توی گوگل میت، دور هم جمع میشیم و درباره فیلم حرف میزنیم.
- 📥 لینک دانلود رایگان فیلم رو هم همونجا میذارم.
📲 برای در جریان بودن و دسترسی به لینک گوگل میت، تلگرام بهترین گزینهس:
اطلاعات بیشتر درباره وبینار نقد فیلم