نقد فیلم پیرپسر | هیچ‌چیز کار نمی‌کند

نقد فیلم پیرپسر

شوربختانه، تحت تاثیر تبلیغات، برای لحظاتی امیدم را به سینمای ایران بازیافتم و رفتم پیرپسر را دیدم.

حیف پول، حیف وقت، و حیف نشیمن‌گاه که سه ساعت نشستم و زخم‌بستر گرفتم. اسکورسیزی و کاپولا با آن یال و کوپال فیلم سه ساعته می‌سازند، سخت می‌شود تماشا کرد، شما پیش خودت چه فکری کردی استاد!

رابطه‌ی میان علی و رعنا اصلا قابل‌فهم نیست. این‌ها کی عاشق هم شدند؟ اصلا چطور عاشق هم شدند؟ فیلمسازی که چنین برداشت سطحی‌ای از روابط عاشقانه میان دو نفر دارد، خب معلوم است که قصه‌اش لنگ می‌زند. پدر که بوالهوس است و عاشق همه می‌شود. ولی ما دقیق متوجه نشدیم که این دو چطور دلداده‌ی هم شدند. با چهار تا تعریف و تمجید؟ نه. نمی‌شود. و پس از صحنه‌ی کلاب، آن جروبحث آتشین میان آن دو، برای قرار اول خیلی سریع نبود؟ این حجم از عجله برای چیست؟

چون فیلم‌ساز می‌خواهد و لازم دارد میان پدر و پسر تنش ایجاد کند، لاجرم به شکل دستوری علی و رعنا را عاشق هم می‌کند. غیر از این، هیچ مقدمه و تمهید منطقی و درستی برای بروز عشق و علاقه میان آنها وجود ندارد. کل اثر همین‌قدر باسمه‌ای است.

برای این‌که بهتر تفاوت را درک کنیم، سریال سوپرانوز مثال اعلایی است برای نشان دادن اینکه آدم‌ها تحت چه شرایطی و چطور با هم ارتباط می‌گیرند. برای مثال، تونی عاشق زنانی می‌شود که افسرده‌اند، ثبات ندارند و هیچ‌چیز خوشحال‌شان نمی‌کند. چرا؟ چون این ویژگی‌های مادرش بوده و حالا در بزرگسالی روی روابطش اثر می‌گذارد. شخصیت‌پردازی این‌طور کار می‌کند، نه با دستور و اراده‌ی خداوندگاری فیلمساز.

رعنا وقتی آن همه پول را گرفت، چه شد که دوباره برگشت پیش غلام؟ خیلی راحت هم پول را داد و هم نشست توی ماشین. وا عجبا. خب کسی نیست بپرسد چرا؟ اصلا چرا با آن همه پول فرار نکرد؟ مگر لازم نداشت؟ چهار تیر و تخته توی خانه‌ی غلام داشت دیگر، چه نیازی به برگشت بود؟

ماجرای فرزند نامشروع بودن رضا مثل هیجان داشتن نوجوانی است که می‌خواهد برای اولین بار حرف تابو بزند یا فحش بدهد. تنها با این تصور که تماشاگران داخل سالن بگویند: «اَهـــ. طرف حرومزاده بود واقعا.» همین. کارکرد دیگری ندارد. هیچ چیزی به اثر اضافه نمی‌کند. الان حرامزاده بودن یا نبودنش چه فرقی می‌کند؟ چه فرقی با علی‌ای دارد که فرزند غلام است. تازه واقعیت ماجرا هم معلوم نمی‌شود.

قدیم‌ها در بازی GTA کد تقلب می‌زدیم و وسط خیابان تانک یا جت فرود می‌آمد. اکتای براهنی هم چند تا کد تقلب می‌دهد به تماشاگر. یکی‌اش جایی است که لیلا حاتمی تنها وارد خانه می‌شود و می‌رود به سمت حمام تا دوش بگیرد. این صحنه مثلا اروتیک و شهوت‌انگیز فیلم‌برداری شده – موفق می‌شویم انگشت کوچک پای لیلا حاتمی را ببینیم.

از منظر کارکرد هم این صحنه ناقص است. چرا مستقیم به منِ مخاطب می‌خواهی بگویی که شخصیتت خیلی جذاب است؟ این صحنه تنها در صورتی توجیه‌پذیر می‌بود که یک مرد در آن صحنه حضور می‌داشت و او را می‌دید. این کار سبب می‌شد هم قصه پیش برود و شخصیت‌ها عمیق‌تر بشوند. نشان دادنش به من که سودی ندارد.

و از همه بدتر، تقریبا تمام سینماگران ایرانی تصور می‌کنند سینما باید آینه‌ی تمام‌قد جامعه باشد، که سوءبرداشتی است خانمان‌سوز. کارِ هنر بازنماییِ واقعیت نیست، بلکه وظیفه‌اش خلق یک حقیقت تازه و مستقل است. جامعه را که خودمان می‌بینیم. شما چه تصویر تازه‌ای داری به‌ ما بدهی؟!

فیلم‌هایی مثل نمایش ترومن، 21 گرم، درخشش ابدی یک ذهن پاک، داگ‌ویل، پالپ فیکشن، همشهری کین، بازگشت (2003)، عجیب‌تر از داستان، سریال خرس، و تمام آثار خوب نمی‌خواهند دنیای بیرون را نعل‌به‌نعل نشان بدهند. این فیلم‌ها با ساختن دنیای خاص خودشان و پرداختن به منطق درونی همان دنیا، به ما نگاه و فهم تازه‌ای می‌دهند برای درک خودمان.

رعنا و علی هر دو اهل فرهنگ‌اند. برایم جالب است که چرا هر دو این‌قدر پخمه تصویر شده‌اند. علی پیرپسر است، ولی در چهل سالگی، چرا این‌قدر بی‌تجربه و بدون زندگی زیسته است؟ یعنی چه در کار کردن این‌قدر دست‌وچلفتی است؟ بعد خب به عاشق شدن این آدم چه اعتباری می‌توان داد؟ هیچ‌جای فیلم با هیچ‌جایش نمی‌خواند و همه‌چیز زورچپانی سرهم‌بندی شده.

اگه به بحث فلسفه‌ی هنر و ادبیات و فیلم علاقه‌مندید، این چند یادداشت نظری و مفصل را به‌تان پیشنهاد می‌کنم.

وبینار رایگان نقد فیلم مرتضی مهراد

شنبه‌ی هر هفته، توی کانال تلگرام:

  • 🎥 اسم فیلم هفته رو اعلام می‌کنم.
  • ⏳ تا پنج‌شنبه فرصت داری تماشا کنی.
  • 🍉 پنج‌شنبه‌ها ساعت 18، توی گوگل میت، دور هم جمع می‌شیم و درباره فیلم حرف می‌زنیم.
  • 📥 لینک دانلود رایگان فیلم رو هم همون‌جا می‌ذارم.

👉 عضویت در کانال تلگرام

اطلاعات بیشتر درباره وبینار نقد فیلم

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.