
نایس گای یا بچه مثبت چطور تولید میشود؟
بچه مثبت برای زنده ماندن مجبور بوده حرفگوشکن باشد. بچه مثبتی نتیجهی عشق شرطی یا بیتوجهی در دوران کودکی بوده. اما در بزرگسالی نه تنها دیگر کار نمیکند، بلکه حتی میتواند به قیمت زندگی آدم تمام شود.
بچه مثبت باری به هر جهت است. دم همه را میبیند تا مبادا کسی ناراحت شود که نتیجهاش چیزی نیست جز فاجعه. رفتار و گفتار بچه مثبت هیچ بنیاد محمکی ندارد، نه خودش و نه هیچکس نمیتواند بهش تکیه کند.
آدم خوب و ارزشمند کیست؟
آدم خوب در سوی مقابل، ارزشها و استانداردهای خودش را دارد. نه خودش آنها را زیر پا میگذارد و نه به دیگری چنین اجازهای میدهد. علیرغم شکل زمختش، ارزشهای فردی همان چیزی است که زندگی و جهان را زیبا میکند؛ آدمی که برای خودش چارچوب دارد، میداند کیست و چه میخواهد، خودش و دنیا را جای بهتری برای زیستن میکند. اینطوری تکلیف دیگران هم با او مشخص است. کمتر کسی دربارهاش دچار سوءتفاهم میشود. چیزی از این زیباتر و سازندهتر هم هست؟
چقدر بچه مثبتی؟
خیلی از ما، خود من تا حد زیادی، درگیر بچه مثبتی هستیم. مسئله بودن یا نبودن مطلق نیست، بلکه هر کسی سهم مشخصی ازش را دارد. پس چه بهتر که سهم بیشتری از آدم خوب را داشته باشیم.
معادل فارسی نایس گای و یک فلسفهی جذاب
ترجمهی لفظ به لفظ نایس گای میشود بچه مثبت، اما واژهی دیگری یافتم که به طرز عجیبی از منظر فلسفی نزدیک به این مفهوم است: مُخَنَّث.
تعریفهایش را بخوانیم:
- خم داده و دوتا گشته
- سست و فروهشته و دوتا گردیده
- خمیده و دوتاه
- این کلمه را در مورد فرزند کم احتشام و بدپرورش یافته بکار برند
میبینید چه تعریف دقیقی است. واقعا یک نایس گای و بچه مثبت درهمشکسته، خم شده، سستشده، کمرشکسته و آدمی است کم احتشام، یعنی سستعنصر، بیهمت و بیتلاش.
آیا این آدمی است که بتواند در برابر دیگران از خودش دفاع کند؟ مخنث اصلا طوری پرورش یافته که نه تنها نتواند نه خودش دفاع کند، بلکه ذهنش طوری تربیت شده که در خدمت و بردهی دیگران باشد. بنابراین، این اتفاق در انسان طبیعی است و تاریخ طولانیای دارد.
هویت نایس گای چگونه است؟
بچه مثبت و نایس گای هویت کمرشکستهای دارد، هویتی. تکهپاره و معیوب. هویت ارتباط مستقیم دارد با تعریف ما از کیستی خودمان، با دریافت ما از اهداف، نیازها و ارزشهایمان.
ارزشهای فردی چیست؟
ارزشهای فردی آن فانوس دریایی یا ستارهی قطبی است که دوست داری تا ابد سمتش پارو بزنی و آن را از خودت بزرگتر میدانی، حاضری برایش فداکاری کنی و خودت را در خدمت او میگماری؛ مثل خلاقیت، خانواده، شغل، بچهها، کمک به دیگران، حفظ طبیعت و … . اما یک نایس گای تصور درست و دقیقی از کیستیاش ندارد. تصوری از اهداف و نیازهایش ندارد، اگر چه ممکن است فشارش را احساس کند که به سمت خود واقعی و اصیلش در حرکت نیست.
مطالعهی مفصل در باب ارزشهای فردی:
مثالی از ارزشهای فردی
برای مثال، برای کسی که مهم است در زندگیاش خلاقیت نقش مهمی داشته باشد و یکی از اهدافش آفریدن خلق آثار خلاقانه است، ارزشش میشود وجود خلاقیت در زندگی و برای این کار نیازهایی دارد مثل پول، ایجاد روابط با آدمهای خلاق در آن حوزه و چیزهایی از این دست.
اما همین آدم خلاق، چون نایس گای است، چون دُز مخنث بودنش بالاست، تمام این ارزشها و اهداف و نیازهایش را نادیده میگیرد و عمر و انرژی و پولش را صرف برطرف کردن نیازهای دیگری میکند و خودش را فدای برآوردن کردن هدف دیگری میکند.
درمان نایس گایی و بچه مثبتی
فکر کنم تا الان خودتان حدسهایی زده باشید. مخنث نیاز دارد که کمر خمش را صاف کند. چون تا زمانی که دُلاست، همه سوارش خواهند شد. یکی از راههای رسیدن به این هویت، پاسخ به این سوالهاست:
- من از جان خودم و زندگی چه میخواهم؟
- چه چیزی حد نهایی لذت و رضایت را در من ایجاد میکند؟
- دوست دارم چطور آدمی شناخته شوم؟
- دوست دارم چه ویژگیهایی در من بارز باشد؟
پاسخ به این سوالها باعث تعیین ارزشهای فردی میشود. آدم خوب کسی است که تنها به ارزشهایش میپردازد و باقی مسائل را رها میکند. این فلسفهی کتاب هنر ظریف بیخیالی مارک منسون است.
در سوی مقابل اما، بچه مثبت به همهچیز توجه میکند. معروف است که:
کسی که دوست همه است، دوست هیچکس نیست. کسی که به همهچیز اهمیت میدهد، به هیچچیز اهمیت نمیدهد.
مطالعهی بیشتر در باب هنر ظریف بیخیالی:
مثال از ارزشهای فردی و ویژگیهایش:
دوست دارم:
- خلاق باشم.
- قاطع باشم.
- به خودم ایمان داشته باشم.
- شجاع باشم.
- اهداف مشخصی داشته باشم که عمیقا دوست دارم بهشان برسم.
- اهدافی که باعث میشوند زندگیام معنی داشته باشد.
میبینید چقدر چیزهای زیبا کنار هم جمع شدند. برای رهایی از چنگال سخت نایس گای بودن باید به این ترکیب رسید. باید اینها را در زندگی پیاده کرد.
آیا باید از اینکه نایس گای و بچه مثبت هستیم شرمنده باشیم؟
ما مقصر نقصها و اشتباههای زندگیمان نیستیم، اما مسئولیم در برابر حل مشکلات و برطرف کردن نیازهایمان.
بنابراین، جای هیچگونه شرمندگی و احساس گناه وجود ندارد. ما مقصر هیچ نبوده و نیستیم.
بابت نایس گای بودن خودتان را سرزنش میکنید؟
عدم خود سرزنشی زمانی حاصل میشود که ما از سبک زندگیای که امروز داریم و به ما آسیب میزند، فاصله بگیریم و آرام آرام مسیرمان را کج کنیم سمتی مسیری درستتر و بهینهتر؛ و وقتی به اندازهی کافی از سبک زندگی قبلی فاصله گرفتیم، میتوانیم در افقی دوردست و دورنما بخش بیشتری از آن سبک زندگی و خطاهای قبلی را ببینیم. در این شرایط، وقتی نسخهی قدیمیمان را میبینم، حق بیشتری برایش قائل میشویم و میپذیریم چه در شرایطی سختی بوده و چه چیزهایی باعث شده که آن طور آسیبزا زندگی کند.
تغییر آدم و شکلگیری هویت چگونه رخ میدهد؟
امروز که دیگر بهمراتب بهینهتر عمل میکنیم و کمتر به خودمان آسیب میزنیم و هویت یکپارچهتری داریم، دیگر عذابهای آن دوره را نمیکشیم، ولی همچنان سپاسگزار آن نسخهی قدیمی میشویم که توانسته ما را تا این لحظهی خوش برساند.
برای رسیدن به این لحظه، از زمانی که آگاه میشویم چیزی در زندگی اشتباه است، باید شروع کنیم به تغییرهای کوچک و تدریجی، ولی مستمر و شجاعانه.
باید بپذیریم که در شرایط حال حاضر، با توجه به دانش و پیشینهای داریم، طبیعی است که با بهرهوری کمتری رفتار کنیم؛ به خودمان حق میدهیم، اما تلاش میکنیم با مسئولیتپذیری مسیر تازهتری پیش بگیریم و کمتر و کمتر آن نوع خطاها را تکرار کنیم و برویم سمت هویتی یکپارچه که تلاش میکند به سود خودش رفتار کند.
در بابت تغییر بچه مثبت و شجاعت
ارسطو، شجاعت را اینطور تعریف میکند: حد وسط میان ترس و اعتماد به نفس. آدمی که زیاد بترسد، بزدل است و میمیرد، و کسی زیادی اعتماد به نفس داشته باشد شتابزده و کلهخر است و باز میمیرد.
شجاعت یعنی اعتماد به نفس شناخت و مواجهه با ترس و بروز واکنش منطقی در برابر ترس. قرار نیست نترسیم، اما قرار هم نیست به ترس ببازیم و قرار هم نیست مثل یک رویینتنِ زخمناپذیر در برابر تمام ترسها تا آخرین نفس ایستادگی کنیم؛ قرار است منطق را به کار بگیریم و حسابشده با هر ترس مواجه شویم.
شاید جایی لازم باشد کمی به ترس میدان بدهیم تا زنده بمانیم و از مخصمهای جان به در ببریم، و گاهی شاید لازم باشد بیمنطق و شتابزده عمل کنیم. مثلا وقتی بچهتان از پله دارد میافتد، شما شتابزده عمل میکنید و خطر جدی به جان میخرید. اما اینها استثناء هستند.
در اغلب موارد باید با منطق با ترس مواجه شد و واکنشی برآمده از عقل و بلوغ نشان داد و بهینهترین تصمیم را گرفت.
در فرایند غلبه بر بچه مثبتی هم ترسهای زیادی وجود دارند. بنابراین، آمادهی پنجه در پنجه شدن با ترس باشید، اما نترسید، از ترستان بزرگتر باشید، بهش واکنش منطقی و عقلانی نشان بدهید و علیرغم وجودش، بهترین تصمیم را برای خودتان بگیرید.
منبع: کتاب در باب شجاعت، جفری اسکار، نشر بیدگل
برای مطالعهی بیشتر در باب شجاعت:
لحظات خوش پس از نایس گای
پس از گذر از جهنم نایس گای و بچه مثبت بودن است که افق گذشته از پشت مهْ بیرون میزند و میبینیم که در گذشته چه کسی بودیم و تفاوتش را با آدم ارزشمند و زیبایی که امروز متولد شده، احساس میکنیم.
در نهایت، تنها چیزی که ما امروز در اختیار داریم همین لحظهی حاضر و اکنون است و باید ببینیم که در این لحظه بهترین اقدام برای ما چیست؛ اقدامی که به سود ما باشد.
جستارهای پیشنهادی: