
رادیوی درد و لذت
هاروکی موراکامی، نویسندهی شهیر ژاپنی، در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم، جملهی قابلتاملی دارد:
درد اجباری و رنج کشیدن اختیاری است.
فلسفه و فرق درد و رنج
تمایز قائل شدن میان این دو مفهوم میتواند بسیاری از گرههای ذهنی آدم را حل کند. دقیقتر آنکه این تمایز تکلیف ما را با بسیاری از چیزها مشخص میکند. باز هم دقیقتر اینکه، آدم روشن میشود باید چه چیزی قورت بدهد و بپذیرد و با چه چیزی سر جنگ داشته باشد.
رادیوی درد و لذت در روانشناسی اکت
در رواشناسی اکت مفهومی وجود به نام رادیوی درد و لذت است. رادیو درد و لذت تمام زندگی ما را به یک رادیو تشبیه میکند. از این رادیو موسیقیای پخش میشود سخت آزارنده. برای آنکه بتوان موسیقی گوشنوازی شنید باید تظنیمش کرد.
از روبهرو که نگاه میکنی، تنها یک پیچ تنظیم میبینیم که رویش نوشته شده «درد.» همه انسانها به طور غریزی تلاش میکنند تا صدای پیچ درد را صفر کنند تا درد زندگی کاسته شده و موسیقی زندگی خوشنوا شود. چنین هم میشود، ولی خیلی زود دوباره این پیچ به سرجای اولش باز میگردد.
فرض کنید کسی که مواد میزند. قطعا برای ساعاتی از تمام دردهای زندگی فارغ میشود. کسی ممکن است برای ساعتی برود مهمانی یا با دوستی باشد. پس از گذشت این ساعات آن پیچ دوباره سرجایش برگشته و غذاب بازخواهد گشت. بنابراین، منطقی است که بدانیم که کاستن و حتی خفه کردن صدای درد کار بیهودهای است.

آیا محکومیم به آزار همیشگی در زندگی؟
پشت این رادیو نیز پیچی تعبیه شده که از دیدگان پنهان است. این همان پیچی است که موراکامی بهش میگوید «رنج.»
درد اجباری و رنج کشیدن اختیاری است.
این پیچ روی صفر است. این اگر پیچ را هم مثل درست مثل پیچ درد روی حد نهایت آن بگذاریم، موجب میشود موسیقی خوش زندگی تنظیم شود و اوضاع زندگی بهتر از گذشته شود. فرض کنید اگر پیچ درد ده است، پیچ رنج نیز باید تنظیم شود روی ده. یادمان نرود که منتظر بهشت آسمانی نیستیم، بلکه صرفا اوضاع بهتر میشود.
بنابراین، برای اینکه آهنگ رادیو زندگی خوش شود، باید در پی رنجی باشیم که خودمان انتخابش کردهایم. در واقع، راه خنثی کردن درد زندگی، فرار از درد نیست، بلکه اتفاقا برعکس، چسبیدن به رنج است.
تصور کنید کسی ناخواسته بچهدار شده. حالا دو انتخاب پیش رو دارد:
- همواره فرزندش را دردی ببیند و از آن فرار کند. وقت و انرژی برای تربیت یا مشکلات بچه صرف نکند.
- اینکه با تمام وجود تمام رنجهایی را که به واسطه بچه به وجود آمده به جان بخرد و برایش وقت و انرژی بگذارد. برای مثال، در تربیتش بکوشد، شرایط مناسب برایش مهیا کند، تلاش کند با بچهاش رفیق و دوست شود و محیطی آرام و متعالی برایش فراهم کند.
فرار از درد یا در آغوش کشیدن رنج؟
به نظر شما کدام رویکرد نسبت به این قضیه بهترین نتایج را برای هر دو طرف به بار میآورد؟ با انتخاب اولی والدین همیشه در عذاب خواهند بود و فرزند هم در آتش بیتدبیری و نفرت والدین خواهد سوخت و در نهایت دوباره رنجی بیشتر و مضاعف بر گُردهی والدین خواهد گذاشت. یعنی والدین با انتخاب اول هم در فرایند بزرگ شدن بچه در عذاب خواهند بود، و هم وقتی بالغ شد، موجودی جهنمی ساخته شده است.
عاشق این جملهی برتولت برشتم در نمایشنامهی ننه دلاور و فرزندان او:
باید یاد بگیریم که خوب کثافت را قورت بدهیم و بی اخم و تخم هضم کنیم. وگرنه کارمان زار است.
اما با انتخاب رویکرد دوم، و با به جان خریدن رنجها، درست است که والدین هزینههایی پرداخت میکنند و باید ازخودگذشتکی کنند، ولی در نهایت هم در فرایند و در نتیجه دستاورد شیرینی خواهند داشت.
ارزشهای فردی چیست؟
نام دیگر رنج کشیدن «ارزش» است. در مقالهی زیر مفصل درباره ارزشها نوشتهام. ولی چیزی مهمی که اینجا میخواهم بگویم این که همیشه در زندگی حق انتخاب داریم.
مفصل در باب ارزشهای فردی:
در زندگی همهی ما بچهی ناخواسته و دردناک متولد میشود. از بیماری و بیکاری بگیر تا والدینی بد و اقتصاد مزخرف و روابط سمی و هر چیزی که ما را آزار میدهد.
ما در برابر زندگی همیشه دو حق انتخاب داریم: یک. پس زدن دردها، دو. عاشقانه به آغوش کشیدن رنجها.
به تجربه میگویم که هر دو مورد وقت و انرژی یکسانی میگیرند. شما میتوانید صبح تا شب به زندگیتان لعنت بفرستید و خسته شوید و هم میتوانید، علیرغم وجود تمام سختیها و مرارتها، تلاش کنید و باز خسته شوید.
بنابراین، ازتان تقاضا دارم حسابی در مورد حق انتخاب فکر کنید. ایمان داشته باشید به حق انتخابی که در زندگی دارید: انتخاب شما پس زدن درد است یا به آغوش کشیدن رنج. بنا بر روانشناسی اکت، ما هر شرایطی که باشیم همواره بین این دو حق انتخاب را داریم.
فرق رنج و درد را میبینید؟ فلسفه رنج و درد را درک میکنید؟
در همان مثال بچه، خود کار هیچ تغییر نمیکند. اما صرفِ تغییر دیدگاه ما نسبت به مسئله، فرقی ایجاد میکند در حد بهشت و جهنم.
چطور رنج بکشیم؟
متعهد بودن و پایمردی در مسیر ارزشها و اهداف و احترام به وجودِ زیبایی که داریم، تضمین میکند که بر سر مزار «درد» مویه نمیکنیم و برآن شدهایم پیچ سنگین، ولی خوشنوای «رنج» را بچرخانیم.
قطعا این مسیر سخت است. رنج خواهیم کشید، بسیار زیاد. کلافه و خسته میشویم، به فغان و ناله میافتیم، ولی از آنجایی که ایمان داریم این رنجْ رنج درستیست و دستاورد دارد، ادامه میدهیم.
حلاوتِ رنج
دستاورد رنج کشیدن در زندگی صرفا به آینده موکول نمیشود. بلکه در همان حال، در حالی که رنج در حال رخداد است، طعم شیرینش را میچشیم. درست است که جسم و ذهن ما هنگام رنج خسته و کلافه میشود، ولی از آنجایی که میدانیم کار درستی است، روحیه ما مثبت خواهد بود و از خودمان و عملکردمان رضایت خواهیم داشت، حتی اگر هنوز به نتایج دلخواهمان نرسیده باشیم.
پایانِ درد
پذیرش دردها، رفتن در دل رنجها و تعهد به ارزشها و اهداف و قدم برداشتن روزانه در مسیر ایشان، ضامن حال خوش و کسب دستاورد است.
جستارهای مرتبط با رنج و درد: