زندگی معنی‌دار و معنی‌ساز

آتش در گلستان زندگی معنی دار و معنی ساز

گلستان در آتش

اگر این یادداشت را می‌خوانید، احتمالا جز کسانی هستید که دوست دارید زندگی‌تان معنی داشته باشد (البته هستند کسانی که حتی نمی‌دانند زندگی باید معنی هم داشته باشد، خوش به سعادت‌شان).

زندگی معنی‌دار یعنی بازی کردن بازی‌هایی که دوست داریم و به زندگی و هویت ما عمق می‌دهند؛ این معنی‌سازی از راه کناره‌گیری از بازی‌های تحمیلی و بی‌معنی زندگی نمی‌گذرد. ساده‌تر آن‌که، برای معنی‌دار کردن زندگی ابتدا باید یاد بگیریم بازی‌های بی‌معنی زندگی را بازی کنیم.

در الان حاضر به دلیل چندین اشتباه فاجعه‌بار، بدهی بسیار سنگینی زاییده‌ام و علی‌رغم فروپاشی روانی و کرختی و افسردگی عمیق پس از زایمان، مجبورم پروژه‌هایی بگیرم که از عمق وجودم ازشان متنفرم، طوری که گاهی باعث می‌شود از خودم هم متنفر باشم، ولی با خودم می‌گویم چاره چیست؟

بله که دوست داشتم مثلا از همین راهِ لذت‌بخشِ نوشتن نان بخورم و عشق کنم، ولی خب فعلا میسر نیست. ولی معنی‌اش این نیست که نوشتن برایم معنی ندارد، اتفاقا تنها تکیه‌گاه این روزهای من همین است، اما برای رشد و استحکام این تکیه‌گاه مجبورم تن بدهم به آن دسته از بازی‌هایی که موقع بازی‌کردنشان انگار دارم جان می‌دهم.

حرف این است هر بازی‌ای که زندگی جلوی پایت می‌اندازد نه تنها نباید دست رد به سینه‌اش بزنی، بلکه حتی خیلی جدی باید باهاش برقصی و معاشقه کنی تا کم‌کم بتوانی از شرش خلاص شوی و معشوق دلخواه‌ترت را بیابی. راه رسیدن به معشوق دلخواه و معنی‌دار از مسیر معاشقه‌ با معشوق‌های اشتباه و بی‌معنی می‌گذرد. اگر چنین نباشد، چطور می‌خواهی فرق آن دو را بفهمی؟!

موتور زندگی معنی‌دار

اصلا خود همین فرایندِ ساختن گلستانی دلخواه از دل آتشی تحمیلی‌ست که می‌شود موتور زندگی معنی‌ساز.

اخیرا متوجه شده‌ام که یکی از موانع راهم شِکوه و شکایتی دائمی در زندگی بوده. همان‌طور کرم‌ها چشمی برای دیدن ندارند، زندگی هم گوشی برای شنیدن ناله‌های من ندارد. هنگام ضعف نشان دادن حتی افسار آدم را سفت‌تر می‌کشد.

برای همین، این روزها تمرین می‌کنم با گلایه‌ی کمترْ بیشتر زندگی را بازی کنم، اگرچه یک چشمم اشک است و چشم دیگرم خون، اگرچه تهوع می‌گیرم از سیرکی که مجبورم دلقکش باشم، ولی شکوفاندن گلستان زندگیِ من اگر یک راه داشته باشد، آن راه همین است.

تن دادن به بازی‌ای که دوستش ندارم لزوما به معنی حقارت و بی‌ارزشی من نیست، زندگیِ من همین است؛ زندگی غم‌انگیزی که در آن فرصت رسیدن به یک زندگی معنی‌دار وجود دارد.

شاید دوست داشته باشید:

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت