شاملو میسراید:
هیچچیز مرا تسکین نمیدهد.
استیون هیز در مقدمهی کتاب درخشانش به نام از ذهنت بیا بیرون و زندگی کن مثال جالبی برای توضیح رویکرد روانشناسی اکت به زندگی مطرح میکند.
میگوید اگر آدمی در آب یا چالهای گِلی فرو برود، غریزهاش حکم میکند که دستوپا بزند تا خودش را نجات بدهد.
اما شرایطی وجود دارد که در آن غریزه نه تنها باعث نجات نمیشود، بلکه حتی مسبب اصلی مرگ است: وقتی در ریگ روان گرفتار شوی. ریگ روان زمین مرطوبی است که همهچیز را پایین میکشد. جالب اینجاست که آدم گرفتار توی ریگ روان هرچهقدر بیشتر دستوپا سریعتر پایین کشیده میشود.
تنها راه نجات از این مهلکه راهی است بهشدت غیرغریزی؛ باید خودت را روی سطحش غوطهور کنی، خیلی آرام روی جایی که ممکن است بستر مرگت باشد باید به پشت دراز بکشی. بعد با حرکت کرال پشت خودت را به ساحل برسانی.

پارادوکس را میبینید: رها کردن خودت در بستر خطر مرگ.
استیون هیز میگوید زندگی یک ریگ روان بدون ساحل است، تا لحظهی که مرگ ما را بکشد پایین. این ریگ روان همانی است که نمیگذارد هیچچیز شاملو را تسکین بدهد؛ آدمی هرگز آرامش روح و روان نخواهد داشت.
پس آرامش روان چطور حاصل میشود؟
معادلهای ملموستر ریگ روان در زندگی ما دردها و بیماریهای روحی و روانی است که میکشیم؛ خشم، ترس، شرم، گناه، بیعدالتی و دوجین بدبختی دیگر، بهویژه در شرایط امروز ما.
چیزی که غریزهی ما نمیفهمد، ولی ما باید آگاهانه بدانیم و به کارش بگیریم این است که برای این بیماریهای روانی نمیشود کاری کرد. اینها آمدهاند که بمانند. شما توی ریگ روان متولد شدهای، کاریاش نمیتوانی بکنی. تمام زندگی بشر درد است.
همزیستی و کنار آمدن با دردهاست که احتمال رسیدن به آرامش را زیاد میکند.
پذیرش هم عملی منفعلانه نیست که بگویی که خب پذیرفتم. حالا چه؟
قدم بعدی این است که اقدام کنی. چه اقدامی؟
ارزشهای فردی
براساس ارزشهایی که برای خودت تعریف کردهای. ارزشهای فردی بحث مفصلی است، ولی خیلی خلاصه یعنی اینکه چه چیزی برایت در زندگی مهم است. فقط به آنها برس.
البته اگر در زندگیات 20 چیز یک اندازه برایت مهم است، هنوز احتمالا مفهوم ارزش را درک نکردهای. نمیشود عدد خاصی گفت، ولی تعداد انگشتهای یک دست شاید تقریب درستی باشد.
تنها کاری که باید بکنی این است که به اینها برسی. هر روز بتوانی کارهایی در جهت بهبود و رسیدگی به ارزشهایت انجام بدهی.
این تنها راه نمردن در ریگ روان زندگی است، و البته در کنار پذیرش این حقیقت که دردها و بیماریهای روانی همیشه در زندگی حاضر خواهند بود.
بیشتر در مورد آرامش: