
اول جملهای درخشان بخوانیم از مجموعه جُستارکِ به زبان مادری گریه میکنیم، اثر فابیو مورابیتو:
ما همزمان با یادگیری زبان مادری، خود پدیدهی «زبان» را هم کشف میکنیم، و این کشف بیهمتا، کشف نابترین شکل شهود در زندگی بشر، فقط یک بار اتفاق میافتد.
من زیاد از واژهی «شهود» استفاده میکنم و یکی از معانیای مد نظرم، همینی است که مورابیتو میگوید؛ ابزاری برای «درک و دریافت» زندگی.
شهود برای شکل گرفتن از تمام گیرندهها، حساسیستها و پردازندههای انسان استفاده میکند و برایند تمام فرایندهای دریافتی انسان است.
شهود و هنر
یکی از راههای خوب پرورش شهود مواجه شدن با هنر است. مثلا وقتی فیلمی میبینیم، پیش از آنکه چنگ بزنیم به سوال «معنیاش چه بود» و تلاش کنیم با عقل و آگاهی بهش پاسخ دهیم، باید برگردیم به درک و دریافتی که برآمده از تمام هستی و وجود ماست.
صدایی نه چندان بلند که در بندبند جسم و روح ما طنین میاندازد، همان شهود است. جایی است که باید مکث و کنیم تأمل و گوش تیز کنیم.
احساسی در جسم ما جاری میشود، شک و تردیدی بر نگاهمان سایه میاندازد و مِه مبهم و غلیظی از فهمیدن بالای سرمان ظاهر میشود. طولانی نگریستن به این چشمانداز موجب شفاف شدن شهود و پا گذاشتنش در ساحت خودآگاه میشود.
و ناگفته نماند که این طریق شهود عینا روی متن زندگی هم قابلپیادهسازی است و میشود با شهود زندگی را زیست و فهمید.
جستارهای پیشنهادی: