آمور فاتی یا پذیرش زندگی

انتخاب سرنوشت یا آمور فاتی

فقط به این دلیل که در سرِ قرارم با او به جستجوی کس دیگری بودم؛ دختری که در رودخانه گم شده بود. پس، از یک جایی، حضور او جز دردسر چیزِ دیگری برایم نبود.

رضا قاسمی
همنوایی شبانه اکستر چوب‌ها

به نظرتان کسی که جمله بالا را گفته، زندگی خوبی دارد؟

دنبال چیزی مشخص گشتن، آرزویی مطلق در سر داشتن، آرزویی که اغلب از فقدانی در گذشته ناشی می‌شود، و آرزویی که چارچوب مشخصی دارد، حیله‌ای است از سوی هیولای گذشته که انسان را به بند گذشته می‌کشد تا هرگز نتواند تن به اقتدار لحظه‌ بدهد و زندان گذشته نابودش می‌کند.

آرزوهای گمشده

آرزوهایی که از گذشته داریم، ردایی است که بر تن حقایق امروز یا تنگ می‌شود یا زار می‌زند و چیزی جز عذاب و آینه‌ی دق نخواهد بود. مکرر این فکر مثل پشه به دیوار سرت خواهد کوبید که این چیزی که داری لذت‌بخش نیست. آن آرزوی گذشته‌ام اگر برآورده می‌شد حتما خوشحال‌تر می‌شدم.

از کجا این را می‌دانی؟ چه‌طور این‌قدر مطمئنی؟ یعنی حالا که آرزویی از گذشته در حال حاضر از تو سلاخی شده، تو دیگر هرگز نمی‌توانی چیزی تازه با لذتی نو دریابی؟ یعنی زندگی تو تمام شده؟ یعنی دیگر لذت یا رویایی جدید در زندگی تو نخواهد آمد؟

پذیرش واقعیت زندگی

رها شدن از شر آرزوهای گذشته مهم‌ترین کاری است که بشر باید انجام دهد. تن دادن تمام و کمال به دستاوردهایی که همین امروز به دست آمده و تلاش برای لذت بردن از آن‌ها تنها راه آرامش در زندگی است. در غیر این‌صورت، همواره در عذاب خواهی بود.

درست مثل این است که فرزندی ناخواسته به دنیا بیاوری. آرزوی گذشته تو این بود که فرزندی نداشته باشی، ولی حالا که داری. هر روز که می‌بینی‌اش، می‌توانی غصه بخوری و لعن و نفرین کنی که نتیجه این زندگی برای هر دو نفر خیلی دور از انتظار نیست.

یا می‌توانی کاملا تسلیم شوی و تن در دهی و تبدیل شوی به والدی که واقعا عاشق فرزندش است و دستاوردش را هر روز جشن می‌گیرد و تلاش می‌کند هر روز عاشق‌تر شود. شما بگویید کدام انتخاب بهتر است؟

جستار مرتبط با پذیرش زندگی:

معنی انتخاب چیست؟

انتخاب یعنی تعهد کامل و بی‌قیدوشرط به چیزی. یعنی وقتی تاهل یا والد بودن و یا شغلی را انتخاب می‌کنی، متعهد می‌شوی که با تمام وجودت برای آن وقت و انرژی بگذاری.

ممکن است سوالی پیش بیاید که خیلی یا برخی مسائل زندگی انتخاب ما نیست و بر ما اجبار شده. آنجا تعهد چه معنی‌ای دارد؟

تعهد و عشق به سرنوشت هم یک انتخاب است. نیچه در این راستا در خصوص مفهومی صحبت می‌کند تحت عنوان «amor fati». «آمور فاتی» یعنی سرنوشتت را دوست بدار.

نیچه باور دارد راز زندگی خوب و در آرامش همین است، راز زندگی بشر نه این است که زندگی‌اش را صرفا تحمل کند، بلکه باید عاشق ذره‌ذره‌ی دردها و محنت‌ها و رنج‌هایش باشد.

این عاشقی هم ارتباطی به تلاش برای تغییر زندگی ندارد.

ممکن است انتخاب کنی که با مشکلی به همزیستی برسی. می‌پذیری که مشکلی داری که حل شدنی نیست، مثلا بیماری‌ غیرقابل‌درمانی داری یا دستت قطع شده یا ترومای کودکی داری.

ممکن است انتخاب کنی که برخی مشکلات زندگی‌ات را حل کنی یا بهبودشان بدهی، مثلا دانشگاه قبول شوی و پول بیشتر و شغل بهتر و شهر یا خانه بهتر و … کسب کنی.

فرقی نمی‌کند، در هر صورت، زندگی همیشه درد و رنج‌هایی دارد که باید عاشقشان باشی.

باید عاشق درس خواندن برای کنکور باشی، عاشق تلاش بی‌وقفه و طاقت‌فرسا، عاشق محنت‌های زندگی در شهری غریب.

پذیرش هم‌زیستی خوبی و بدی راه تعالی است.

ضمن اینکه شرایط بهتری که کسب می‌کنی، جنبه‌های خوبش محدود است، همه‌جایش که خوب نیست، قطعا صورت‌های منفی هم دارد. مهاجرت همان‌قدر که خوبی دارد، بدی هم دارد، مگر نه؟ این‌جا باز آمور فاتی می‌گوید هم‌زمان عاشق جنبه‌های خوب و بد مهاجرت باش.

پذیرفتن دردهای گذشته و رها کردن آمال و آرزوهای آینده کار سختی است، ولی برای رسیدن به آرامش، آن چیزی که به‌شدت در گذشته و آینده دنبالش می‌گردی، باید به زمان حال پناه بیاوری و هر چیزی را که جلویت می‌گذارد عاشقانه دوست داشته باشی؛ حالا می‌خواهی تغییرش دهی (شرایط پیش از مهاجرت) یا کاملا بپذیری (غم غربت)، تفاوتی در اصل قضیه نمی‌کند، باید دوستش داشته و عاشقش باشی.

ضمن این‌که مسئله دیگری در مورد انتخاب وجود دارد. انسان همواره در پی تغییر همه‌چیز است. می‌خواهد فرزندش اوضاع بهتری داشته باشد، شغلش را تغییر دهد یا از جایی که هست ارتقا پیدا کند، خانه‌ای تازه بنا کند، ماشینی نو بخرد و آرامشی تازه کسب کند.

عشق به مبارزه یا نفرت از آن

همه این‌ها خوب است و نشانه‌ی پویایی و بالندگی بشر، ولی چیزی که نباید درباره‌اش دچار سوتفاهم شد این است که تلاش برای تغییر اوضاع حال، تضادی با عاشقش بودن ندارد.

یعنی هم‌زمان که عاشق این اوضاع هستی، در عین حال تلاش می‌کنی تغییرش دهی. حتی اگر داری با بیماری جسمی و روحی شدیداً مبارزه می‌کنی و هر لحظه آرزو داری پیروز این میدان باشی، باز نباید از این مبارزه متنفر باشی. تنفر راه به جایی نمی‌برد.

تنفر از مبارزه باعث پیروزی نمی‌شود که هیچ، احتمال باخت را افزایش می‌دهد.

بنابراین، حتی برای پیروزی در مبارزه‌ای چرک و طاقت‌فرسا، باز باید عاشق آن مبارزه باشی، به عبارت دقیق‌تر باید عاشق خودت باشی که داری چنین مبارزه‌ای را پیش می‌بری.

جستار مرتبط:

 

آمور فاتی یعنی مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد، خودت را دوست بدار، اتفاقی که در اطرافت و برای تو رخ می‌دهد را هم دوست بدار. این تنها راز زندگی است: رها کردن لذت و یا درد گذشته و آینده و فقط عشق به همین لحظه، فارغ از محتوایش!


معرفی کتاب:

جستار مکمل:


دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت