روز سوم از 730 روز

باز دیر بیدار شدم، هشت بود.

اتلاف وقت زیادی داشتم امروز.

ولی مفهوم رنج مقدس را امروز متوجه شدم. باید بیشتر به رنج‌هایی که دوست دارم بپردازم.

به قول بوکوسفکی:

عشقت را بیات و بگذار جانت را بگیرد.

به تمام کارهایم رسیدم، به جز آزمون و رواق که به نظرم ماندند.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.