ایمان به خود – یک راز

ایمان به خود بودا

مومن به خود

زندگی همیشه مه‌آلود است. همیشه. نمی‌شود جلوتر را دید. تلاش برای پیش‌بینی حوادث یا رسیدن به ساحل امنی که دیگر مشکلی رخ ندهد و چالشی وجود نداشته باشد، نه تنها موثر نیست، بلکه زندگی را از آدم می‌گیرد.

برای مواجهه با این خاصیت زندگی، به نظرم آدم تنها یک داشته‌ی کارآمد دارد و آن هم ایمان به خود است. ایمان هم چیزی نیست که الان بشنویم و از فردا اجرایی کنیم. گریزپاست ‌و به این زودی‌ها پا نمی‌دهد. ناز دارد. و سخت به چنگ می‌آید.

خود ایمان هم ساحل امن نیست که بگوییم از الان که ایمان دارم دیگر زندگی‌ام بهشت خواهد شد. زندگی لحظه‌به‌لحظه ایمان ما را خواهد سنجید و هر زمانی که ببیند ضعیف شده، تنهایمان می‌گذارد.

ایمان به خویشتن یک ابزار یا تمرین نیست؛ یک شیوه‌ی زندگی است. هر روز و هر لحظه باید این سوال‌ها را از خود پرسید:

  • در مواجهه با چالشی سخت، یا حتی در مواجهه با عادی‌ترین لحظه‌ی روزمرگی، اگر به خودم ایمان داشتم، چگونه رفتار می‌کردم؟
  • اگر به خودم ایمان داشتم، چگونه ابتکار عمل را دست می‌گرفتم؟
  • اگر به خودم ایمان داشتم، چگونه دست از پیش‌بینی و پیش‌گویی می‌برداشتم؟
  • چگونه اجازه نمی‌دادم ترس و دلواپسی و اضطرابِ آینده فلجم کند؟
  • چگونه اجازه نمی‌دادم اندوهْ خُلقم را تنگ کرده و گوشه‌نشینم کند؟
  • علی‌رغم تمام احساسات منفی و فشارها، چگونه مهار لحظه حال را دست می‌گرفتم؟
  • علی‌رغم تمام سختی‌ها و رخوت‌ها، چگونه بهترین کار لحظه حال را تشخیص داده و انجام می‌دادم؟

واقعیت تلخ این است که ما زیاد خودمان را دوست نداریم؛ با وجود این، اگر به خودم ایمان داشتم، چگونه خودم را در آغوش خودم می‌کشیدم و بهش اطمینان می‌دادم: که ما از پسش برمی‌آییم؟

یک مومن به خود چگونه زندگی می‌کند؟ تلاش برای پاسخ به این سوال یک سبک زندگی است، آن هم از بهترین نوعش.

شاید دوست داشته باشید:

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.