پذیرش خود یعنی چه؟

پذیرش خود یعنی چه؟

آدمی برای خوب زیستن نیاز به پذیرش خود دارد، آن هم از نوع بی‌قیدوشرطش.

یعنی هیچ رفتاری نباید از ما سر بزند که ما را از زیستن ناامید کند و بازبدارد. مگر کیستیم و چه کرده‌ایم؟
نسل‌کشی کرده‌ایم یا دودمانی را به باد داده‌ایم؟ کرده باشیم هم تاوان دارد و تاوانش ناامیدی از زیستن نیست.

سال‌های دور که کارشناسی می‌خواندم کسی را قضاوت کردم و همکاسی‌ام گوشزد کرد: «هر قدیسی گذشته‌ای دارد و دزدی آینده‌ای.»

این حس مکرر سراغم می‌آید چون چنین اشتباهی کرده‌ام، یا حتی بدتر، چون چیز نامطلوبی، که خارج از کنترل از من است، در زندگی من هست، پس باید زانوی غم آغوش گرفته و افسردگی پیشه کنم.

وقتی غمی یا شکستی را تجربه می‌کنم، گویی قرار است تا ابد همین احساس تکرار شود. برای همین، این تمایل در من شکل می‌گیرد شاید بهتر است بیخیال برنامه‌های آینده‌ام بشوم یا با خودم می‌گویم «خب اصلا چه لزومی دارد این همه تکاپو؟» اینجاست که با هر بدبختی‌ای که شده جمله‌ی آن همکلاسی‌ام را به خودم یادآوری می‌کنم تا شیرفهم بشوم که دائما یکسان نباشد حال دوران و غم نخورم.

فکر کنم همه‌مان تجربه چنین روزهایی را داریم. این دقیقا همان‌جایی است که پذیرش وارد بازی می‌شود. پذیرش خود یعنی هر چیزی که هستی و هر کاری که کرده‌ای و هر رخدادی که رخ داده، تو با تمام وجود شایسته‌ی بیشتر زیستن و بیشتر اشتباه کردنی.

تجربه‌ی بد را تجربه‌ی خوب می‌شوید و می‌برد، نه انفعال.
پس، زنده باد بیشتر و بهتر زیستن.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.