هویت با حرکت رابطهای تنگاتنگ دارد.
– دِروتا سوآپا
روی نیمکت پارک کز کردهام و پشت هم سیگار دود میکنم و با چند پرسشِ چموش کلنجار میروم.
فکرم میلغزد به دنیای آرتور کریستال: «تنبلیْ کاری نکردن نیست، بلکه مشقت و جانکندنی است که تنبلها برای شروع هر کاری تجربه میکنند؛ کسانی که مدام با اینرسیشان شاخبهشاخ میشوند.»
این تعریف کریستال در مورد من عجیب صادق است. هر روز و پیش از انجام بسیاری از کارها این سوالها را از خودم میپرسم: «خب که چی؟ اصلا معنی این همه کار چیست؟ قرار است تهاش چه بشود؟» و واقعیت این است که اغلب اوقات راه به جایی نمیبرم.
تکاپو = معنی و هویت
میآیم خانه و این جمله را از مجموعه داستان کمدِ اولگا توکارچوک رونویسی میکنم و این یادداشت آرامآرام شکل میگیرد. سایهی معنی کمکم از پشت مه غلیظِ مسخرگیِ دنیا در چشماندازی دور رخ مینماید. آرامش و گرمای خانه، این دو گمشدهی ابدی، نقاب از چهره برمیدارند و بهم لبخند میزنند.
نمیخواهم زیادی ماجرا را عشقی کنم. اینها لیلاهایی بیوفایند که دیربهدیر میآیند و زودبهزود خیانت میکنند. ناز و طلب زیاد دارند. رُس آدم را میکشند تا دقایقی بیشتر کنار آدم بمانند.
این یادداشت هنوز ادامه دارد و تا زمانی که مینویسم همگی کنارم نشستهاند. گویی به محض اینکه دست از نوشتن بردارم به سرعت دود هوا میشوند و باز من تاریک و سرد و نمور میشوم.
دوست ندارم، ولی میخواهم یادداشت را تمام کنم. اما نه یک تمامِ معمولی. میخواهم چیزی بنویسم که مثل طلسم عمل کند و پایِ معنی و آرامش و گرمای خانه را توی خانهام بند کند: این جمله را روی کاغذ سفید غولپیکریْ چسبیده به سینهی دیوار اتاقم مینویسم:
هویت و زندگی از حرکت میآید. مبادا بایستی که مرگ پشت در است.
سادهی سخن اینکه، حرکت و تکاپو نیازی به معنی ندارد، بلکه خود مولد معنی و هویت است.
پینوشت یک:
جملهی آغازین یادداشت را دِروتا سوآپا مترجمِ فارسی آثار اولگا توکارچوک گفته است دربارهی آثار او. اولگا توکارچوک نویسندهای لهستانی و نوبلبرده است.
پینوشت دو:
هر چیزی از این آدم گیر آوردید بخوانید. سحرانگیز است. گزیدهای از آثارش را برایتان فهرست کردهام.
- بچههای سبز
- کمد
- بر استخوانهای مردگان (ترجمهی کاوه میرعباسی)
جستارهای پیشنهادی: