سرور در قلبِ اندوه ریشه دارد.
– تامس وُلف
جُستار مرد تنهای خدا
چرا شادی از اندوه، و زندگی از مرگ زاده میشود؟
«خستگی از کهنه و تمنای تازگی» ابزار مناسبی برای درک این مسئله است.
ملالِ مرگ باعث میشود زندگی کنیم.
و ملالِ غم سبب میشود دنبال شادی باشیم.
وقتی به اندازهی کافی این چرخهها را تکرار کنیم، متوجه میشویم زندگی ملالآور، مرگاندود، غمگین و بیمعنی است. میفهمیم در نهایت آدمْ بازنده و مرگ و ملال بَرنده است، ولی در عین حال پی میبریم که بودن درون همین چرخهی بازَندگی خودش بَرندگی است.
تکاپو برای چرخاندن چرخهی سرور و اندوهْ شادیبخش است، نه خودِ سرورِ صرف. شادی زندگی خودِ زیستن است.
نمیخواهم لوس قلمداد شوم که میخواهم زندگی را سرتاسر خوشی ببینم، نه. حرفم این است که تصور کنیم مرده بودیم و هرگز فرصتی برای چرخاندن این چرخ نداشتیم. آن موقع چه بودیم؟
ما خوشبختیم که این بدبختی را میکشیم.
جستارهای پیشنهادی: