
به عشق زبان نوشتن یعنی بیهوا چنین جملهای از غیب ظاهر میشود «لحن نوشتنم بین لهجه و زبان معیار جابجا میشد» و ذوقمرگ میشوی که چطور که این چنین فعلی ناگهان به ذهنت رسیده و چقدر ظهور و بروز این فعل درست نبوده ولی در عین ناباوری از درون تو برخاسته و باز هم در عین ناباوری چقدر این چیزی که از درون بیرون آمده چقدر تو را شگفتزده کرده، چقدر برایت معنا داشته و چه نسیم تازهای که در زندگی راه نینداخته.
این است عشق به زبان و این دلیل محکمی است برای نوشتن، عشق به زبان و کلمههایی که ممکن است ناغافل از راه برسند و ذوقمرگت کنند؛ کلمههایی همزمان عاطفه و آگاهی دارند، لذت دارند و تو را به شناخت تازهای از زندگی و از خودت میرسانند، کلمههایی که تو را خردمندتر و احساسیتر میکنند؛ این یعنی نوشتن و این یعنی عشق به کلمهها.
شاید دوست داشته باشید: