
درد
در خیال دردناک است
در واقعیت
بارانِ عصر جمعه است
که بند میآید
درد
باران است
میشوید برگها را
جارو میکند هوا را
برق میاندازد چشمها را
و خیس وُ خاکستری وُ دلگیر میکند
روح را
اما درد
باران است
بند میآید
مرتضی مهراد
تمام شعرهای من:
درد
در خیال دردناک است
در واقعیت
بارانِ عصر جمعه است
که بند میآید
درد
باران است
میشوید برگها را
جارو میکند هوا را
برق میاندازد چشمها را
و خیس وُ خاکستری وُ دلگیر میکند
روح را
اما درد
باران است
بند میآید
مرتضی مهراد
تمام شعرهای من: